Get notified of new messages
Turn on desktop notifications
Search or start new chat
میوه ها
11:07
زری
Sticker
طناز
11:17
Photo
شمی
09:44
سلام خدا رو صد هزار مرتبه شکر  ان شاالله هر روز بهتر از روز قبل باشه
حاج افشار
09:48
سلام صبح بخیر  تونستم گوش بدم  خیلی عالی  به اندازه یک جمله ولی پر محتوا  سپاس  در مورد اینکه فرمودین هم تحقیق میکنم  ان شاالله تعالی
،@
09:54
0:20
عشقای زندگیم
09:57
Yeganممی تا ظهر این وسایلی که مال ارسال بودو بی‌زحمت با آژانس بفرست
کلاس مجازی نوجوانان مهدوی
11:06
+98 913 764 1489 left
4
شرح موضوعی نهج البلاغه
11:45
Sticker
محبین اهل بیت
10:14
+98 912 377 3672 راهکار عملی نماز شب   سعی کنید نماز شبتون ترک نشه. فقط 11 دقیقه وقت می بره.  نماز شبو تو سه زمان می تونی بخونی :    بعد از نماز عشاء.   بعد از نیمه شب   از صبح تا شب ، به نیت قضا  بهترین زمان برای خوندن نمازشب ، یک ساعت قبل از اذان صبحه. ولی اگر در بهترین زمان نتونستی بخونی ، توی دو زمان دیگه بخون ، ولی ترکش نکن.  چه جوری نماز شب بخونیم؟  4 تا دو رکعت به نیت نماز شب.  2 رکعت به نیت نماز شفع  یک رکعت به نیت نماز وتر   جمعا میشه 11 رکعت.   نماز شبو طولانی نخون ، بخصوص اگر نیمه شب می خوای بخونی. اینجوری خسته میشی ، اونوقت شیطون دیگه نمیذاره بخونی.  توی نماز شب ، فقط حمد بخون ، سوره لازم نداره.  قنوت نمی خواد بگیری در قنوت نماز وتر هم لازم نیست به چهل تا مومن دعا کنی. لازم نیست سیصد تا استغفار بگی ، بلکه سه بار تسبیح گفتن کافیه.  فضیلت نمازهای شفع و وتر بیشتر از هشت رکعتیه که به نیت نماز شب خوانده میشه. می تونید فقط به نماز شفع و وتر اکتفا کنید و هشت رکعت نماز شبو نخونید.  اگر وقت برای نماز شب ، کم باشه می تونید فقط نماز وتر بخونید.  لازم نیست یازده رکعتو یه بار بخونی تا خسته بشی ، بینشون فاصله بده. همانطور که پیامبر با فاصله نماز شب می خواند.  مثلا دو رکعت ساعت 9 شب بخون ، دو رکعت ساعت 9:30 ، دو رکعت ساعت 10،... و به همین ترتیب. با فاصله خواندن فضیلتش بیشتره.  اگر نتونستی بعد از نماز عشا ، یا نیمه شب بخونی ، از صبح تا شب ، وقت داری قضاشو بخونی.  امام صادق علیه السلام از قول رسول خدا ، نقل می کند  إِنَّ اللَّهَ یُبَاهِی بِالْعَبْدِ یَقْضِی صَلَاةَ اللَّیْلِ بِالنَّهَارِ یَقُولُ یَا مَلَائِكَتِیَ انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی كَیْفَ یَقْضِی مَا لَمْ أَفْتَرِضْهُ عَلَیْهِ أُشْهِدُكُمْ أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَه  خداوند به بنده ای که نماز شب را در روز قضا می کند، مباهت می کند و می فرماید :  ای فرشتگان من. این بنده ی من ، چیزی را که بر او واجب نکرده ام ، قضا می کند. گواه باشید که من او را آمرزیدم.  نماز نافله رو بدون مهر ، بدون رکوع و سجود ، بدون قنوت ، و حتی در حال راه رفتن میشه خوند.  اگر وقت نداشتی ، قضای نماز شبت رو توی خیابون بخون ، توی کلاس ، توی محل کارت بخون.کافیه نیت کنی ، حمد و بخونی ، بعد با اشاره رکوع و سجود و بجا بیاری.   ببین ، دیگه بهونه نیار. خدا اینقدر این نمازو آسون کرده که من و تو بهونه ای برای نخوندنش نداشته باشیم.   میگیم ما اینجوری به دلمون نمی چسبه.... اینا وسوسه های شیطونهخدا قبول داره ، اونوقت شیطون نمیذاره. هر جور تونستی نماز شبتو بخون ، خدا زود راضی میشه.   تو نماز شبتون ، در حق همه ی بندگان خدا دعا کنید.    أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج  ثواب نشر مطالب هدیه به امام زمان عج   https://chat.whatsapp.com/Hki4NXfFaM64xkvKeLkG5P
1
کرمانشا
10:20
0:09
1
مریم مح
10:21
Sticker
Parvane
10:21
0:07
برادران
10:22
ما چه میدانیم جانباز چیست...؟!  معرفت پشه‌ها    برای دیدن یکی از دوست های جانبازم،  رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است.  فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم.  اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست.  و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها...  جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه!   ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.   وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه!  نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است...   می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند.  نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود. و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد.  انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد!  کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد!  یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را...  بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته! از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند!  کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست! و بس می کردند، و می رفتند، ما چه می دانیم جانبازی چیست...
Seven aylem
10:50
Ali
Sticker
ziba
10:55
0:23
دائرةالمعارف اسلامی
10:57
علوی‏این لینک را دنبال کنید تا به گروه من در WhatsApp ملحق شوید: https://chat.whatsapp.com/Jsra0M74M2p8BA9VboqWlh
کلاس پرسمان
10:59
+98 902 097 5744
Photo
بدری سا
11:43
Photo
استاد
11:44
Photo
نیکوکاران امید زندگی
11:15
خدادادی
Photo
استاد
last seen today at 11:21
YESTERDAY
You deleted this message
12:47
12:49
12:53
Forwarded
13:00
سخنرانی
13:00
13:00
13:00
متن لوح تقدیر از مداح اهل بیت فاذکرونی اذکرکم بقره 152 فراوان مرا ذکر سازید و یاد که من هم کنم یادتان ای عباد جناب آقای ............................ مداح مادح خوش نوا بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد صدا و نوای فرح بخشی که افتخار آن را در حنجره ی طلایی خود به ودیعت دارید و آن را با ترنم و تنغم دل انگیز ابیات نغز و پسندیده ی شاعران مذهبی به ادای دلگشای ( ان من البیان لسحرا ) همنوا می سازید و تحریک و تحرک احساسات پاک و مهذب انسانی و افزونی تقرب به خدا و انس با ائمه ی اطهار ( علیهم السلام ) را حامل و باعث می گردید؛ از برکات محبت و عنایات خاص حضرت حق است. بدین وسیله، در کمال مودت و ارادت و به پاس قدردانی از مجلس آرایی جناب عالی در ایام / مراسم ............................... Read more
13:04
مداح
13:05
You deleted this message
13:07
You deleted this message
13:07
444.docx
1 pageDOCX10 kB
13:16
اساتید و میری و رمضانی
13:17
لطفا باز کن ببین
15:00
ضوابط و مقررات تأسیس مراکز، مؤسسات، کانونها و انجمنهای فرهنگی و نظارت بر فعالیت آنها ‌ضوابط و مقررات تأسیس مراکز، مؤسسات، کانونها و انجمنهای فرهنگی و نظارت بر فعالیت آنها ‌نقل از شماره 15073-1375.9.7 روزنامه رسمی ‌شماره .2751 دش 1375.9.15 (‌مصوب جلسه مورخ 75.6.27 شورای مشترک کمیسیونهای شورای عالی انقلاب فرهنگی) ‌به استناد "‌اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی" به ویژه بندهای 2 و 3 و 4 و تبصره بند 3 از قسمت ( ب) مصوبه مورخ 64.12.5 شورای‌عالی به منظور تحقق اهداف و اجرای وظایف قانونی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مصوب 65.12.12 خصوصاً 16-17-19-22-23-24- ماده2 قانون، ضوابط و مقررات تأسیس مراکز، مؤسسات، کانونها و انجمنهای فرهنگی و نظارت بر فعالیت آنها بدین شرح تصویب می‌شود: ‌فصل اول - کلیات وتعاریف ‌ماده 1- مراکز، مؤسسات، کانونها و انجمنهای فرهنگی، تشکیلاتی است ک Read more
20:20
You deleted this message
21:35
You deleted this message
21:36
21:52
You
ضوابط و مقررات تأسیس مراکز، مؤسسات، کانونها و انجمنهای فرهنگی و نظارت بر فعالیت آنها ‌ضوابط و مقررات تأسیس مراکز، مؤسسات، کانونها و انجمنهای فرهنگی و نظارت بر فعالیت آنها ‌نقل از شماره 15073-1375.9.7 روزنامه رسمی ‌شماره .2751 دش 1375.9.15 (‌مصوب جلسه مورخ 75.6.27 شورای مشترک کمیسیونهای شورای عالی انقلاب فرهنگی) ‌به استناد "‌اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی" به ویژه بندهای 2 و 3 و 4 و تبصره بند 3 از قسمت ( ب) مصوبه مورخ 64.12.5 شورای‌عالی به منظور تحقق اهداف و اجرای وظایف قانونی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مصوب 65.12.12 خصوصاً 16-17-19-22-23-24- ماده2 قانون، ضوابط و مقررات تأسیس مراکز، مؤسسات، کانونها و انجمنهای فرهنگی و نظارت بر فعالیت آنها بدین شرح تصویب می‌شود: ‌فصل اول - کلیات وتعاریف ‌ماده 1- مراکز، مؤسسات، کانونها و انجمنهای فرهنگی، تشکیلاتی است ک…
نکات فرهنگی را فقط جدا کن وتبدیل به فایل مستقلی کن تا بتوانیم انها را ویراست وتدوین نهایی کنیم
21:54
استاد
نکات فرهنگی را فقط جدا کن وتبدیل به فایل مستقلی کن تا بتوانیم انها را ویراست وتدوین نهایی کنیم
چشم
21:59
متن های تقدیر رو حاضر کردم واتس آپ بره روی لب تاپ برات میفرستم
21:59
استاد · Status
Photo
ای جانم عزیزای دل مادر همه شون عشقن ،عشق سرزمینم ایران
22:45
استاد · Status
0:30 Video
وااااااااااااای
22:46
TODAY
01:26
نمونه
01:26
اگر نیاز به تصحیح داره بگو
01:28
عزیزدلم قرار شد طوری تنظیم کنی که همه گروه های سنی بتوانند شرکت کنند ا
01:32
خب بگو اضافه کنم اینو نمونه فرستادم باز عصبانی شدی
01:33
ضمن اینکه اضافه خواهم کرد برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت مراجعه کنید
01:34
مثلا باید بنویسم از همه گروههای سنی دعوت میشود در این طرح ملی شرکت کنند
01:35
راستی بابا و مامان بابت کتاب خیلی خوشحال شدن مامان میگه حال خوش امروزت و این فعالیتها رو مدیون آقای دکتریم از دعای مردم خدا این خِیر رو جلوت گذاشت
01:38
You deleted this message
01:47
01:51
لینک سایت رو اضافه میکنیم
01:52
You
ضمن اینکه اضافه خواهم کرد برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت مراجعه کنید
نه عزیزم آن دید اول بایستی جذب کنه تا ماه ربیع هم زمان بده
01:56
You
Photo
عزیزدلم بنویس طرح ملی خاطره نویس از روز های جنگ و پس از جنگ هرآنچه مرتبط با دفاع مقدس باشه
01:57
اوکی
01:57
تا به امروز و راهیان نور
01:58
پس سایت رو پاک کنم
01:58
01:59
نه چرا پاک کنی
01:59
این خوبه یا همون پوتین
01:59
You
Photo
خوبه
01:59
خب این جذابتره
02:00
اره
02:02
02:24
سیاه کنم چون قرمز هم دیده نشد
02:37
متن اوکیه؟
02:38
02:41
قشنگه اما مطالب روی گل وپوتین خوانا نیست
02:43
انتهای آن هم قید کن که تمام خاطرات دریافتی پس از بررسی در سایت مکتب بصیرت بارگذاری خواهند شد آن شالله
02:46
02:52
استاد · Status
آنچه از سرگذشت شد سرگذشت حیف بی دقت گذشت اما گذشت
حیف
02:54
You
حیف
کلا رنگ قرمز بزن ببینیم چی میشه
02:58
03:01
فعلا خوبه تا فردا
03:03
آدرسها سفید بشن بهتر دیده میشن
03:04
03:09
بهتر شد
03:12
خدا رو شکر
03:13
استاد · Status
مهم نیست ما کجا ایستاده ایم مهم این است کدام طرف حرکت می کنیم (د. حمید. پ)
اهدنا الصراط المستقیم
03:24
05:42
08:00
You deleted this message
10:40
You deleted this message
10:44
خوبه اما بیت الامیر علیه السلام نداره پژوهشی هم ایراد تایپی داره
10:57
0:14
10:59
11:01
11:44
Type a message