مُناجاتُ التّائِبین
توبه و مناجات توبه کنندگان، از مناجات های پانزده گانه است که از امام سجاد(ع) نقل شده است. موضوع آن توبه و استغفار است و در آن به آثار زیانبار گناه اشاره شده است.
به شرح و تفسیر این دعا میپردازیم :
در این دعا با خداوند از توبه و بازگشت سخن میگوییم ،از استغفار ،از پشیمانی.اما در مرحله نخست باید واژگانی چون توبه و استغفار را واکاوی کنیم تا به مرحله یقین برسیم و سپس با تمام وجود به درگاه احدیت رفته و بخشش گناهان را خواهان شویم
آنچه که از این دعا میآموزیم بدین شرح است:
-
توبه و استغفار به خاطر کوتاهی.
-
اشاره به آثار زیان بار گناه که خواری و ذلت در دنیا و آخرت، دوری از خدا و مرگ دلها است.
-
توبه، وسیله نیل به رحمت الهی است.
-
سخن گفتن با حالت تذلل و زبان التماس و زاری با خداوند، انسان را برای دریافت رحمت الهی مستعد میکند.
-
اشاره به رازداری و پرده پوشی خداوند بر گناهان بنده.
-
وقتی بنده، استغفار کند، خدا گناهانش را میبخشد و او را از گرداب هلاکت نجات میدهد.
-
درخواست پرده پوشی نسبت به خطاها و رسواییهای پنهان انسان.
-
گنهکار، مستحق ملامت و سرزنش خدا است.
-
اشاره به پنج صفت خداوند؛ اجابت کننده درماندگان، برطرف کننده زیان، احسان کننده بزرگ، دانای اسرار و پرده پوشی بر خطاها و درخواست بخشش از خداوند
-
اِلهى اَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتى، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتى،
خدایا خطاها و گناهان لباس خوارى بر تنم کرده و دورى از تو جامه بیچارگى
توبه چیست؟
در وصف توبه امام سجاد (ع) می فرماید : ما را از آنان قرار ده که درختهای گناهان را در برابر دیدگان دل خود نشاندند و با آب توبه سیرابشان کردند تا آنکه بر ایشان میوه پشیمانی به بار داد . در نتیجه ایشان را از پوشیده های عالم برین آگاه ساختی و از ترسها و اندوهها ایمنشان گردانیدی. پس هوشیاری عظیم دست یافتند و جامه خدمتگزاری پوشیدند.(البحار ۹۴/۱۲۷/۱۹)
دوری از گناهان و بازگشت بسوی خدا عبادت توبه گران است.توبه گناه گذشته را می پوشاند وانسان را پاکیزه می کندو درهای رحمت الهی را بسوی ایشان می گشاید زیرا توبه توفیقی از سوی خدا بر دلهای پشیمان است.
زمان توبه :
خدای تعالی توبه بنده را پیش از آنکه نفسش به شماره افتد می پذیرد(کنزالعمال۸۷/۱۰)زیرا ایمان آوردن و توبه کردن به هنگام مشاهده (عذاب الهی) اثری ندارد مانند فرعون که بهنگام غرق شدن ایمان آورد و آنرا اظهار کرد.
اعتراف حقیقی به گناه: همانطور که تکرار ذکر خدا و یاد خدا دل را آرامش وصفا می بخشد ؛ اعتراف راستین اثر ارتکاب گناه را نابود می کند. اعتراف به گناه پوزش خواهی است و انکار آن پای فشردن بر گناه است (مستدرک الوسائل۱۲/۱۱۸/۱۳۶۷۴)
ستونهای توبه :امام علی(ع)فرمودند: “توبه بر چهار پایه استوار است : پشیمانی در دل ، آمرزش خواهی به زبان، عمل کردن با اعضای بدن ، تصمیم بر بازنگشتن به گناه.” توبه علاوه بر پشیمانی از گذشته ، و تصمیم بر ترک گناه و برگرداندن حق الناس به اهلش و ادا کردن حق واجبی را که ضایع شده است وآب کردن گوشت بر آمده از گناه و مال حرام با اندوهها چنانکه پوست به استخوان چسبیده شود. مهمترین قسمت توبه اینکه سختی طاعت را به تن بچشانی چنانکه شیرینی معصیت را به کام نفس ریخته بودی(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۲۰/۵۶) و آخرین مرحله توبه نصوح است که خالصانه است و هرگز به گناه بر نگردد.
خاصیت توبه و سفارش به توبه کنندگان:
توبه و استغفار انسان را از در ماندگی و کم آوردن در زندگی نجات می دهد و باب استجابت دعا را می گشاید و انسان را ار سرگردانی می رهاند . توبه در استغفار راه گشای در های بسته است. توبه سیئات (انجام کارهای ناشایست ) را به حسنات (کارهای نیک ) تبدیل می کند.امام باقر(ع) فرمودند : از زمین خوردن بپرهیز و این بهتر است از اینکه زمین بخوری و از کسی خواهش کنی که بلندت کند. (البحار ۷۸/۱۸۷/۳۱)
مناجات تائبین:امام سجاد (ع) در این مناجات و این فراز می فرماید:
پروردگارا ! خطایا لباس خواری و مذلّت را برمن پوشانده ودوری از تو لباس فقر و ناتوانی را بر من پوشانده است.
شرح این فراز: جسم انسان ظاهری دارد و باطنی ، ظاهر انسان دست و پا و صورت و خلاصه اعضای ظاهری جسم است و باطن انسان ، نفس و عقل است زیرا چهار قوه در بدن فعال است قوای شهویه و غضبیه و بهیمیه و عقلیه ؛ که ابزار سازنده نفس انسانی است نفسی که جزء مجردات است و مادی نیست پس عوامل باطنی تحت قوای عقلانی باید کنترل گردد که بدون استفاده از قوای عقلانی هریک از قوای دیگرازاعتدال خارج وانسان رفته رفته و بتدریج تحت تأثیرعوامل گونا گون نابود خواهد شد.
هر شب و روز از جانب خدا ی عزّوجل آوازدهنده ای ندا می دهد، ای بندگان خدا! از نا فرمانی خدا باز ایستید ، باز ایستید ، زیرا اگر به خاطر حیوانت چرنده و کودکان شیر خواره و سالخوردگان خمیده پشت نبود چنان عذابی بر سر شما ریخته می شد که ریزه ریزه می شدید. (کافی ۲/۲۷۶/۳۱)
طبعأ ؛ این دوفراز،اشاره به جهل انسان دارد جهل در مقابل عقل؛ زمانیکه انسان از خدا دور شود و به دنیا توجه نماید و اخرت و معاد را فراموش کند بتدریج خطوات الشیاطین در او ظهور می کند وانسان را از بُعد عقلانیت دور و به پیروی از قوای شهوانی و غیره مشغول می نماید، ولباس فقر و خواری وذلّت و جهل را بجای لباس تقوی و عقلانیت بر اعضاء او می پوشاند و آیات قرآن نتیجه را منعکس می کند”صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یرجعون” کر و گنگ و کور پس به سوی او بر نمی گردند.
وظایف انسان در دنیا بسی سنگین است، سنگین از نظر انسانیت و مسلمان بودن ، امام علی(ع) می فرماید: تلاش و کوشش کنید و اگرعمل نمی کنید گناه هم نکنید(بحار ۷۸) چه بسا خداوند تعالی بنده ای را در حال ارتکاب گناه ببیند که می فرماید: به عزّت وجلال خود سوگند که از این پس هرگز او را نمی بخشم.سه چیز در نظر امام علی (ع) بسیار مهم است و آن خطابه ایشان به انسانهاست: ۱- چه چیز تو را به گناه کردن گستاخ کرده است. ۲- چه چیز تو را در مقابل پروردگارت به غرور وا داشته است. ۳- چه چیز تو را به تباه کردن خویش خو داده است. (نهج البلاغه خطبه ۲۲۳ والحکمه ۳۲۷)
امام سجاد (ع) فرمودند: در شگفتم از کسی که از خوردن غذایی که برایش ضرر دارد پرهیز می کند امّا از گناه که به او زیان می رساند پرهیز نمی کند. (بحار۷۸/۱۵۹/ ۱۰)
بدترین گناه گناهی است که انسان آن را کوچک شمارد که کوچک شمردن گناه ناشی از نادانی اوست.گاهی انسان با نادانی به نفس خود خیانت می کند ، و نفس خویش را به انجام رفتارهای ناپسند و ناشایست مجبور می سازد ،وگاهی از آن بالاتر انسان با نادانی خود بدعتها و نوآوری در دین پدید می آورد، که خداوند تعالی هر گناهی را می آمرزد جزء این موارد؛ و لاتقربواالفواحش ما ظهر منها و ما بطن! پروردگارا..! اگر من خطا کردم خطای من دوری از توست ، دوری از شناخت تو ، دوری از شناخت دین تو و رسالت تو وامانت تو که همان ولایت وامامت است ، بالاخره دوری از شناخت نعمتهای تووسپاس بر آن، پس آنگاه که من از تو دور باشم بسوی زشتیها میل می کنم که نتیجه آن پوشیدن لباس ذلّت و خواری است ودر اخر، فقر دینی ناشی از گناهان کم کم مرا به سوی کفر می کشاند . هر گاه لغزشی برتو غالب شد پناه به خدا و اهلبیت (ع) ببر و ذکر “لا حول ولا قوة الا بالله “را مکرر بگو زیرا : هوالاول و الاخر و ظاهر و باطن .
وَاَماتَ قَلْبى عَظیمُ جِنایَتى،
بر تنم افکنده و برزگ جنایتم دلم را میرانده
چرا دل مردگی…. آیا دل مردگی جنایت بزرگ بر نفس خود نیست !
آنگاه که انسان اصرار بر گناه می ورزد دل میرانده می شود.در روایتی ازامام صادق(ع) وارد شده : هیچ چیز بیشتراز گناه دل را تباه نمی کند همانا دل گناه می کند و برآن اصرار می ورزد تا جایی که سرانجام گناه بر آن چیره می گردد و دل را زیرورو می کند.(کافی۲/۲۶۸/۱)
هر گاه آدمی گناهی کند نقطه سیاهی در دلش پدید می آید ، اگر توبه کرد آن نقطه پاک می شود و اگر بازهم گناه کرد آن نقطه بزرگتر می شود تا جائی که همۀ دلش را فرا می گیرد و روی رستگاری را نمی بیند (بحار ۷۳/۳۲۷/۱۰)و آنچه در روایت است اشاره دارد بر اینکه تأثیر کار بد در آدمی از سرعت تأثیر کارد در گوشت بیشتر است.و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم (شوری ۳۰) هر بلایی سر شما آید بدست خودتان به انجام رسیده است.
شرح این فراز:
پروردگارا :من به خودم خیانت کردم و بزرگترین جنایت را درحق خودم انجام دادم اینکه از دین تو جدا شدم و آنچه مرا جدا ساخت انجام تدریجی گناه و جلوه گری دنیا در نزد من بود پس به یقین نرسیده در شبهات وارد شدم تا جائی که مرا روبروی حق قرار داد در این لحظه جزء باطل و شیوه باطل گرایی چیزی را نمی دیدم . با انکار دین کوری و ظلمت ناشی از دنیاپرستی بر من غلبه یافت ونهایتأ مرا ازبطن ایمان و معنویت خارج ساخت که شعارش این بود ؛”جان و مال خود را فدای دینت کن.” به گونه ای که تصویری از آن جزء پیمودن باطل در ذهن نداشتم زیرا که دین را جزء خرد اصلاح نمی کند ومن عقل را بکار نگرفتم وخود را رها کردم تا تبلیغات سوء دشمنان و نفس اماره مرا در بر گرفت و نتیجتأ توانست مرا از اصل دین جدا سازد.
آنچه مهم است اینکه مفاسد و گناهان هر چند صغیره باشند ، عظیم است و موجب جرئت شیطان و سلب توفیق خداوندی می گردد و قساوت قلب و سیاهی دل را بوجود می اورد وبالاخره دوری از رحمت الهی ؛ وواگذاری انسان به خود که با ارتکاب کبائر آدمی به کفر و شرک کشانده می شود.
فَاَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ یا اَمَلى
وَبُغْیَتى، وَیا سُؤْلى وَمُنْیَتى،
پس تو این قلب مرده را زندهاش کن به بازگشت خودت (بسوى من) اى آرزو
و مقصودم و اى خواسته و آرمانم
امام علی(ع) : فی الذّکر حیاة القلوب(غررالحکم ۱۹۹۹) یاد خدا حیات دلهاست.
دوام الذّکر یُنیرُ القلب و الفکر(همان): مداومت بر یاد خدا دل و اندیشه را روشن می کند.
شرح این فراز:اگر مقصد و مقصود و مطلوب انسان خدای تبارک و تعالی باشد خداوند برای حفظ ایمان بشر و بخاطر اینکه خوبی بنده اش را می خواهد در همین دنیا به نسبت اعمالش کیفر می دهد تا در این مقصد و مقصود پاک و سالم بماند و کیفر ها بصورت بیماریها یا اندوهها و یا مرگ شکل می گیرد.
انسان می تواند با انجام کارهای خیر و خوشخوئی و استغفار و انجام حج و عمره و صلوات ،خود را از گناهان پاک نماید ، پس توبه عنایتی از طرف پروردگار برای در خواست بندۀ مؤمن است و انسان وقتی توفیق توبه را پیدا کرد بخصوص توبه نصوح یعنی ابدأ به گناه بازگشت نداشته باشد به لطف خدا عاقبت بخیرخواهد شد.
خدایا تو مقصود و مقصد من هستی پس در تنهایی و یا در جمع و یا در شب وروز و آشکار و پنهان یاد خودت را به دلم افکن و ذکر خود را همدم تنهاییم قرار ده تا در تمام عمرم از مطلوبم که تو هستی هرگز دور نمانم.
و فَوَ عِزَّتِکَ ما اَجِدُ لِذُنوُبى سِواکَ غافِراً،
به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزندهاى نیابم
انّ الله کان عفوأ غفورأ (النساء۴۳)
امام علی(ع) : رحم الله امرأ أخذ من حیاط لموت و من فناء لبقاء و من ذاهب لدائم (غررالحکم۵۲۲۰)خدا رحمت کند آن را که از زندگی برای مرگ توشه بر گیرد و از فناء برای بقاء و از دنیای رونده برای سرای پاینده.
شرح این فراز:چه بلند مرتبه است آن خدائی که در عین قدرتمندی بردبار و در حین قدرت بخشنده است.او بردبار است در برابر گستاخی و پستی انسان ؛ انسانی که با علم به اینکه خداوند ناظر اعمالش است مبادرت به گناه می کند؛ انسانی که همواره از لطف و عطا و فضل الهی دور نیست ،حال اگر فرمانش را اطاعت کند خدا برای او چه ابوابی را می گشاید.
ای انسان مبادا به جنگ با خدا بر خیزی زیرا تو توانایی خشم او را نداری و از گذشت و مهربانیش بی نیاز نیستی. پس فصلی نو در انداز و باب توبه را بسوی خدا بگشا تا در مسیر حرکت الی الله با قدرت و استقامت با عنایت الهی به سوی کمال پیش روی.
اللهّم إنّک عفوٌ تحّبُ العفو ، فاعفُ عنّی : پروردگارا تو بخشنده ای و بخشش را دوست داری پس از من در گذر.
الّلهّم احملنی علی عفوک و لا تحملنی علی عدلک (نهج البلاغه خطبه ۲۲۷) خدایا با من از روی گذشت خویش رفتار کن نه از روی دادگری.
خدایا استغفار را دوست و رفیق من بسوی خودت قرار بده به گونه ای که هر روز از آن جدا نشوم ومهلت بمن بده تا در اندک زمانی بعد از ارتکاب گناه ظاهری و باطنی موفق به توبه گردم چون تو هفت ساعت از ملائکه کاتب برای من زمان می خواهی به ترک گناه و پشیمانی واستغفار از آن.آنچه مهّم است اینکه دوحق بر گردن انسان است حق الله و حق الناس ؛ خداوند تعالی با توبه انسان از حق خود می گذرد ولی از حق النّاس نمی گذرد تا آنچه که از مردم بر گردن انسان است وفوت شده جبران گردد و لحاظ گردد وبه رضایت صاحب مال و یا صاحب آبرو و غیره…. منجر گردد.
ولا اَرى لِکَسْرى غَیْرَکَ جابِراً،
و براى شکستگیم جز تو شکستهبندى نبینم
خدایا اگر من ندانسته عزّت خودم را به خواری تبدیل کردم ، ولی کسی را جز تو برای جبران نمی شناسم.
شرح این فراز:هر بامداد کارهای نیک وبند بندگان به رؤیت پیامبر خدا می رسد ، بنابراین هریک از افراد بشر باید شرم کنند از اینکه کار زشت بر اولیاء الهی عرضه گردد، پس در برابر کار زشت از خدا باید آمرزش طلبید و در برابر کارهای خوب از خدا بخواهیم بر کارهای خوب بیفزاید.
چگونه می توان جبران مافات کرد؟
۱- اگر گناه تعلّق به حال دارد که الحال ترک آن گناهان که مرتکب آنها بوده اید ، لازم و ضروری است.
۲- اگر گناه متعّلق بر آینده باشد باید عزم خود را جزم نماید تا آخر عمر به گناهان باز نگردد.
۳- اگر گناه متعّلق به گذشته است که پشیمان از گذشته و تدارک گذشته ها اگر قابل جبران باشد.
خداوند تعالی اگر خیر بنده ای را بخواهد و او گناه کند ، وی را به بلایی مبتلا می کند که استغفار را بیاد آورد و توبه کند و این جبران عمل انسان توسط خداست. خداوند اگر کسی را که خیری در او نمی بیند چون گناهی کرد، استغفار را از ذهنش می برد یا محو می کند و وی را در نعمت قرار می دهد که این جبران ما فات نیست بلکه استدراج است یعنی در حین ارتکاب معاصی به او نعمت می دهد.
وَقَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنابَهِ اِلَیْکَ، وَعَنَوْتُ
بِالْاِسْتِکانَهِ لَدَیْکَ،
و من بوسیله آه و ناله کردن بسوى تو بدرگاهت خاضع گشته و با زارى کردن
در برابرت خود را به خوارى کشاندم
با توبه و انابه در کمال خضوع به درگاهت می آیم در حالیکه نزد تو خوار شده بودم.
شرح این فراز:امام حسین(ع)فرمودند: موتٌ فی عزّ خیرٌ من حیاة فی ذلّ ، مرگ با عزّت بهتر از زندگی باذلّت است. (البحار ۴۴/۱۹۲/۴)
خداوند به مؤمن اختیار هر کاری را می دهد مگر خوار کردن خویش را . خداوند تبارک و تعالی برای خود و رسول و مؤمنین عزّت را سفارش می کند لله العزة و للرسول وللمؤمنین(منافقین/۸) و در روایت است که انسان نباید خویشتن را به هیچ پستی و زبونی آلوده سازد هر چند انسان را به آرزوهایش برساند زیرا هیچ چیز جبران آنچه را که انسان از دست می دهد ، نمی کند.
بواقع معنای خواری در کلمات الهی چیست؟ عجز و ناتوانی در زندگی، ترس از بندگان خدا بجای ترس از خدا، ترس از راست گویی و تمایل به دروغ گویی برای حفظ موقعیت خود، آزمندی به دنیا و دنیا دوستی ، طمع مقام و مال، برای زندگی کردن دست به هر کاری زدن، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کردن،نابخردی در زندگی یعنی بیخردانه دست به کاری زدن که موجب عذر خواهی شود واین برای کسانی است که برای خود ارزشی قائل نیستند. بزرگترین خواری گناهی است که گناهکار آنرا سبک شمارد ولی اگر گناهکار به خود بیاید و از کارهای حرام اجتناب کند و به سوی خدا با انابه و توبه در کمال خضوع و خشوع روی آورد ، خداوند در نفس تزکیه شده اوعبادتی شاد کننده عطا می فرماید.
فَاِنْ طَرَدْتَنى مِنْ بابِکَ فَبِمَنْ اَلوُذُ، وَاِنْ رَدَدْتَنى عَنْ جَنابِکَ فَبِمَنْ اَعُوذُ،
پس اگر توام از درگاه خویش برانى در آنحال به که روآورم؟ و اگر توام از نزد خویش بازگردانى به که پناه برم؟
شرح این فراز: خدا فراموشی ، خود فراموشی می آورد.هر که خداوند را از یاد ببرد خداوند دل او را کور می کند واو از واقعیتها و حقایق دور می ماند در نتیجه معرفت ولوازم فطری خود را از یاد می برد . دل کور راهی به جایی ندارد . بی هدف است . گم گشته در بیراه است . وکسی که در بیراه افتد کم کم و بتدریج قلبش سیاه می شود ونوری در قلبش رسوخ نمی کند ، این است نتیجه دوری از خدا که بحران جهل را در زندگی بشر ایجاد می کند.” من عرف نفسه فقد عرف ربّه “، کسی که خودش را بشناسد خدا را شناخته است. انسان با فراموشی خدا دل مرده می گردد تنها چیزی که انسان را از بحرانهای جهل و نادانی نجات می دهد ،یاد خداست ، با یاد خدا دلها زنده می شود ،یاد خدا ،راهی است بسوی نجات و رستگاری و روشن کننده اندیشه و خرد، أُذکرونی أذکرکم- مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. تا زمانی که انسان به عهد و پیمان ایمانی خود پایبند نباشد امکان دارد از درگاه الهی رانده شود ولی خداوند رئوف و رحیم است و راههای توبه را بر بندگان خود گشوده است. ای انسان مطمئن باش که اگر یاد خدا باشی ، خداوند گوش تو و چشم تو و زبان تو می شود یعنی اداره و تربیت تو را خود خدا بر عهده می گیرد وهمنشین و هم سخن و همدم تو خواهند شد(بحار۹۳/۱۶۲/۴۲)خوشا آنکه ترس از خدا او را از ترس از مردم باز داشته باشد و چنین کسی مطمئن باشد که پناهش خدا ست و خداوند تعالی او را از درگاهش نمی راند.
فَوا اَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتى وَافْتِضاحى، وَوا لَهْفاهُ مِنْ سُوءِ عَمَلى وَاجْتِراحى
و ای افسوس از شرمندگى و رسواییم و اى دریغ از کار بد و گناهانى که بدست آوردهام
وای و صد افسوس از انجام گناهان که جزء خجالت چیزی را برای من نداشته وپرده از روی زشتیهایم برداشته است. وای از کارهای ناپسند وزشت وانجام جرائم .
شرح این فراز:افسوس ، افسوس ، وای برمن از جرائم ، انجام گناهان صغیره و کبیره که باکی و ترسی از خداوند در آن نیست . گناهان در وجود بشر اثر نامطلوبی بر جا می گذارد و این اثر نامطلوب جامعه را دگرگون می سازد ودچار بحران هویتی می کند ، بالاتر از آن نگاه به اسلام در جوامع بشری بد بینانه می شود . نتیجتأ این بحرانها در جوامع بشری تنش های مردمی و حکومتی را ایجاد خواهد کرد.
سیئات و گناهان سبب خفّت و پوچی حسنات اند پس وای بر من و افسوس که عمر را با غفلت تلف کردم غفلتهایی که اگر بیدار بودم می توانست گذران زمان را برای من مفید سازد.خداوند تعالی می فرماید: در قیامت شیطان به گمراهان خواهد گفت: مرا بر شما سلطنتی نبود به غیر اینکه شما را خواندم و اجابت مرا نمودید پس مرا ملامت نکنید بلکه نفس خود را ملامت کنید .(ابراهیم ۲۲)
جهاد با نفس اماره به سوء و مبارزه با شیطان افضل است از جهاد کردن با دشمنان ظاهر و از آن دشوارتر است . ما در جهاد با کفّار بدنبال دفع خواهشهای مخالف شرع آنهاییم که در واقع دفاع از شرع است پس جهاد با نفس اماره که مربی آن شیطان است بسی مهّم و مفید است زیرا حاصل آن دور شدن از شرع و مجموعه دینی و نزدیک شدن به ضعف انسانی و بی دینی فرد است .
همه چیز در گرو حیا و شرم در جوامع بشری است ؛ اخلاقیات ، سیاسات، عبادات، گرایشها ، دوری از عرفانهای کاذب وو… به میزان شرم و حیای فرد بستگی دارد.علی(ع): خطاکاری هر کس زیاد شود حیای او کاهش می یابد . تکرار کار قبح شرم را از بین می برد.(غررالحکم و درالکلم ح۶۷۱۰)
اگر انسان در اعتقادات و در کسب علوم لازمه ضعیف باشد، یکی از معضلات را در جامعه انسانی بوجود می آورد و آن تحریف عقاید با شایعات ، و جذب مشتری برای فرآورده های جدید غربی، اشاعه سبک های غربی در جامعه اسلامی وتحریف واقعیّات و رواج باطل گرایی وتحریف سخنان بزرگان و پیشوایان بصورت جعلی،وابسته شدن به گروههای انحرافی ؛که این حرمت شکنیها از رایج ترین شیوه های متداول و مفتضح در از بین بردن دین مردم مسلمان است.این موارد از جرائم بزرگ و کارهای ناشایست است.وای وصد افسوس بر چنین حالی در بشر ناتوانی که آسیب شناسی نداند.
آسیب شناسی دینی به مفهوم شناخت آسیب ها و اشکالاتی است که به اعتقادات و باورهای دینی و یا به آگاهی و معرفت دینی و علمی در یک جامعه دینی وارد می شود و یا ممکن است وارد شود.
۱-آسیب شناسی عقاید دینی :
شناخت آسیب ها و آفاتی است که به اصل اعتقاد و باور دینی زیان می رساند . مانند تحریف ، خرافه ، هدف قرار دادن دین به جای واسطه قرار دادن آن ، انتساب دروغ به خدا و حضرت معصومین علیهم السلام ، هدف در این نوع آسیب شناسی ، شناخت آسیب ها و آفاتی است که به معرفت و شناخت آدمیان از دین زیان می رساند .
۲- آسیب شناسی معرفت دینی :
برداشت و فهم غلط از دین و مفاهیم دینی که منجر به عمل غیر دینی دینداران می شود مانند اشتباهِ آن دسته از مدعیان دین شناسی که قائل به جدایی دین از سیاست هستند .
۳- آسیب شناسی جامعه دینی:
شناخت آفات و آسیب هایی که ممکن است یک جامعه دینی (به جهت داشتن ماهیت دینی ) بدان مبتلا شود . آفاتی همچون زهد گرایی افراطی ، ریا کاری ، توجه به ظاهر دین و …
۴- آسیب شناسی دینداری :
شناخت آسیب ها و موانعی که در عمل موجب گریز دین باوران به خصوص نسل جوان و تحصیل کرده از دین می شود . آسیب هایی مانند القای شبهات و شیوع مفاسد اخلاقی …
-۵آسیب شناسی نهادهای دینی :
شناخت آسیب ها و آفاتی که دامنگیر نهادهای دینی می شود . طبیعتا در صورتی که نهاد های دینی آسیب ببینند جهت گیری ، برنامه ها و فعالیت های آنان از اهداف اصلی فاصله می گیرد . کاهش مخاطبین ، سرخوردگی ، بیزاری ، عدم امتناع فکری ، نداشتن جاذبه های فکری و معنوی و … از تبعات این آسیب هاست . – (مصوبه شورای فرهنگ عمومی کشور درباره مسئله آسیب پذیری فرهنگی)-( – شریعت و آیینه معرفت ، ص ۹۳)-( علی دژاکام – معرفت دینی ص ۹۷)
اصطلاح احیای فکر دینی، از مفهوم مقابلش جا افتاده تر است و پیداست که احیای فکر دینی و آسیب شناسی دینی، دو روی یک سکه هستند; یعنی، دو وجهه از یک واقعیت اند، دو مفهوم مخالف اند که هم عنان و همدوش هم اند; آن کسی که می خواهد دین را احیا کند، در واقع می خواهد دین را از آسیبها و آفتهایی که به آن رسیده، درمان کند و آن را از نو بسازد; پس، آسیب شناسی در واقع کار هر کسی است که قدم در راه احیای فکر دینی می گذارد .
حکایتی از درک ابهّت گناه
رسم پیامبر اکرم«ص» این بود که هنگام جنگ، به اعلام آن بسنده میکردند و کسی را مجبور به شرکت در جنگ نمیکردند. بلال روی بام مسجد میرفت و میگفت: «الصلاة جامعةً»، آنگاه همه جمع میشدند و به قول عوام اگر آب دستشان بود، نمیخوردند و به مسجد میآمدند تا ببینند چه خبر است؟ سپس همه در جنگ شرکت میکردند.
در این میان، معمولاً چند نفر از جوانهای امین و مورد اعتماد به دستور پیامبر اکرم«ص» برای سرپرستی زنان و فرزندان رزمندهها در شهر میماندند. روزی یکی از آن افراد برای رفع حوائج از اهل یک خانه، به درب منزل آنان رفته بود که حین صحبت با خانم خانه، دستش روی سینه خانم قرار گرفت. آن خانم وحشت زده گفت: «النّار، النّار»، چه کردی؟! این آتش است. این شخص به اندازهای منقلب شد که سرپرستی خانوادهها را به دیگری سپرد و برای توبه، سر به بیابان گذاشت و مانند دیوانهها مرتب میگفت:«النّار، النّار.».
پیامبر اکرم«ص» از جبهه برگشتند. به ایشان گفتند: آن جوان، بیحیایی و گناه کرده و اکنون در بیابان است. پیامبر فرمودند: توبهاش قبول است. گناه، هرچقدر هم بزرگ باشد، اگر به راستی گناهکار توبه کند، توبهاش قبول میشود. سپس فرمودند: بیاید. هنگام بازگشت، با اينکه جوان از قبول شدن توبه اش خشنود بود، امّا شدّت شرمندگى او را آزار می داد و نمیتوانست در صورت پيامبر«ص» نگاه کند. بالأخره، به محضر آن حضرت رسيد.
اتفاقاً آن حضرت سوره تكاثر را قرائت فرمودند. وقتى تلاوت ايشان به آيه شريفۀعِلمَ اليَقينِ، لَتَرَوُنَّ الجَحيمُ “رسيد، ناگهان جوان آهى كشيد و صيحه اى زد و نقش بر زمين شد. وقتى به كنارش آمدند، ديدند كه از شدّت ناراحتى و شرمندگى، جان داده است.
وقتی دل انسان، قساوت و کدورت نداشته باشد، می تواند به خوبی فکر کند و با تعقّل، پس از یک گناه، به چنین جایگاهی برسد.
درک ابهّت گناه، ناشی از توجه به محضر ربوبی
اگر انسان توجه داشته باشد که در محضر پروردگار متعال است و خدا او را میبیندإِنَّ اللَّهَ بصیرٌ بالعباد” هرگز گناه خود را کوچک نمیشمارد و درک میکند که نافرمانی خداوند تعالی، هرچند به نسبت کوچک باشد، چون در محضر ربوبی است، بسیار قبیح و بزرگ است.
حضرت امام«ره» چه خوش میفرمود: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت خدا نكنيد». این جمله از آیه «اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ»گرفته شده و بر اساس این آیه شریفه میتوان گفت: همه جا محضر پیامبراکرم«ص» و محضر ائمه طاهرین«ع» است. همه جا محضر امام زمان«روحیفداه» است و ادب حضور باید مراعات شود..
اَسْئَلُکَ یا غافِرَ الذَّنْبِ الْکَبیرِ، وَیا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ
از تو خواهم اى آمرزنده گناه بزرگ و اى شکستهبند استخوان شکست
شرح این فراز:زن ابراهیم ، ساره در برابر ملک که پیغامی از طرف خداوند تعالی برای فرزند دار شدن او داشت .گفت: إنّی وهن العظم ..من پیر هستم و استخوانم سست است. ودر این فراز منظور از شکستگی استخوان یعنی استخوان پاکی که به ذلّت تن نداده ناگه با انجام گناهان شکسته بشود حال این استخوان چگونه می تواند به حالت اولِّیه برگردد . ترمیم آن رشد و کیفیت اولیّه را نخواهد داشت.نفس پاک انسانی با قلب مطمئنه و با عمل خالصانه در قلب سلیم زمانیکه بوادی نفس اماره حرکت کند مانند استخوان شکسته ای است که با وجود توبه و جبران مافات جایگاه آن انسان پاک و مخلص که از ابتداء به گناه تمایل نداشته ، هرگز بدست نخواهد آورد.
امام رضا (ع) در باره گفتار خدای عزّوّجل که می فرماید: اگر از گناهان کبیره ای که از ارتکاب آنها نهی شده اید دوری کنید از گناهانتان در می گذرم” إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم”(نساء۳۶). فرمود : کسی که از کبیره هایی که خداوند وعده آتش دوزخ بر آنها داده است دوری کند اگر مؤمن باشد خداوند از گناهان اوچشم پوشی می کند.
بزرگترین گناه کبیره شرک به خداوند است که خداوند بهشت را بر او حرام می گرداند، وبعد از شرک نومید شدن از رحمت خداست و موارد دیگر:آزار رساندن به پدرو مادر. نسبت ناروا دادن به زن شوهردارکه مورد لعن الهی است. خوردن مال یتیم. فرار از جهاد. رباخواری. جادوگری. زنا . سوگند وشهادت دروغ. خیانت و ناراستی.نپرداختن زکات. نوشیدن شراب. ترک عمدی نماز. بریدن پیوند خویشاوندی.
أصبغ بن نباته گوید: مردی به خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمد و عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! همانا برخی از مردم معتقدند که بنده در حالی که مؤمن باشد نه زنا می کند نه دزدی و نه شراب می نوشد و نه ربا می خورد و نه خونی را به حرام می ریزد ،پس امیرالمؤمنین (ع)فرمود : راست گفتی من همین حدیث را از رسول خدا (ص)شنیدم و دلیل بر درستی آن کتاب خداست ، وگاهی برای مؤمن حالاتی پیش می آید که در آن حالات قصد می کند که مرتکب شود پس روح قوّت و توانایی او را بر این کار جرأت می بخشد و روح شهوت آن کار را برای او زینت داده و زیبا جلوه می دهد و روح بدن او را رهبری می کند تا آنکه به گناه تن در می دهد پس زمانی که با گناه تماس حاصل کرد از ایمانش کاسته می شود از ایمان رها می گردد و ایمانش باز نمی گردد مگر اینکه توبه کند که اگر توبه کرد خداوند توبه اش را می پذیرد و اگر به گناهکاری بازگشت خداوند اورا به آتش دوزخ داخل می کند.(جهاد با نفس /شیخ حر عاملی)
اَنْ تَهَبَ لى مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ، وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ السَّرآئِرِ، وَلا تُخْلِنى فى مَشْهَدِ الْقِیامَهِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَغَفْرِکَ،
که ببخشى بر من گناهان نابود کنندهام را و بپوشى بر من کارهاى پنهانى رسواکننده را و مرا در بازار قیامت از نسیم جانبخش عفو و آمرزشت محروم نفرمایى
شرح این فراز:حضرت صادق(ع) : بسیار است که مؤمن گناهی می کند و بعد از بیست سال به خاطر می آورد و توبه می نماید وآمرزیده می شود. و کافر گناهی می کند که همان ساعت فراموش می نماید (اصول کافی ۲/۴۳۸/۶ح)
و ایشان فرمودند : هر کس در هر روز صد مرتبه استغفرالله بگوید خداوند هفتصد گناه او را می آمرزد و خیری نیست در بنده ای که هر روز هفتصد گناه کند .(اصول کافی ۲/۴۳۹/۱۰ح)
حضرت عیسی (ع) بر جماعتی گذشت که می گریستند . ایشان پرسیدند: این جماعت بر چه می گریند ؟ گفتند : بر گناهان خود. فرمود: ترک نکنند تا خدا ایشان را بیامرزد (بحارالانوار ۶/۲۰ ح۷)
“استغفار” بر شش وجه اطلاق دارد:
۱- پشیمانی بر گذشته
۲- عزم بر اینه دیگر به گناه بر نگردد.
۳- آنکه حق الناس را به صاحبش برگرداند تا خدا را ملاقات کرد ، پاک باشد.
۴- حق الله را بشناسد و بجا آورد . واجبات را که فوت شده انجام دهد .
۵- گوشتی که به حرام در بدن او روییده باشد با اندوه حزن و مشقّت آب کند بطوریکه پوست به استخوان بچسبد.
۶- الم طاعت را به بدن خود بچشانی آن قدر که لذّت معصّیت را به چشانیده ای. (بحارالانوار۶/۳۶-۳۷-ح۵۹)-
وَلاتُعْرِنى مِنْ جَمیلِ صَفْحِکَ وَسَتْرِکَ،
خدایا از تو درخواست می کنم که از نیکویی بخشش خود و پرده پوشی خود محرومم نکن
شرح این فراز:خداوند انسان را از بخشش خود محروم نمی سازد . حضرت رسول(ص): چون بنده ارادۀ حسنه کند اگر آن حسنه را انجام ندهد به محض نیّت آن خیر ، خدا یک حسنه در نامۀ عمل او می نویسد و چون ارادۀ گناهی کند اگر بجا نیاورد بر او چیزی نمی نویسند و اگر بجا آورد تا هفت ساعت ، او را مهلت می دهند و ملک دست راست که کاتب حسنه است به ملک دست چپ که کاتب سیئات است می گوید : تعجیل مکن و زود ننویس شاید حسنه ای انجام دهد ، که این گناه را محو کند، زیرا خدا می فرماید : حسنات ، سیئات را بر طرف می کند ، “إنّ الحسنات یذهبن سیئات “(اصول کافی۲۴۲۹/۴۳۰/ح۴)
امام صادق (ع)از قول خداوند تعالی می فرماید: به عزّت و جلال و مجد و بزرگواری و رفعت خودم قسم می خورم که قطع می کنم امید هر کسی را که از غیر من امیدی داشته باشد به یأس و نا امیدی و جامۀ مذلّت و خواری را نزد مردم بر او می پوشانم و وی را از ساحت قرب خود دور می کنم و از فضل خود اورا محروم می نمایم . کسی که به غیر خدا متوسل شود و در دیگران را بکوبد و حال انکه کلید همه در ها نزد خداست و کسی که رو به من آورد اورا محروم نمی کنم مگر اینکه از راهی دیگر وارد شود که امید او را قطع می کنم.
اِلهى ظَلِّلْ عَلى ذُنُوبى غَمامَ رَحْمَتِکَ، وَاَرْسِلْ عَلى عُیُوبى سَحابَ
رَاْفَتِکَ،
خدایا سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز
و ابرریزان مهربانى(باران رحمت) و رأفتت را براى عیبهایم بفرست
شرح این فراز: براستی رحمت خداوند تعالی شامل چه کسانی می شود؟
حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب(ع):
۱- رحمت خدا بر آن کس باد که اندازۀ خویش را بشناسد و از حدّ خویش فراتر نرود .
۲- رحمت خدا بر ان کس باد که مواظب گناه خویش باشد و نفس خود را از معاصی خداوند لگام زند و مهار کند.
۳- رحمت خدا بر آن کس باد که شکیبایی را مرکب زندگی خود ساخت و پرهیزگاری را ذخیره وفاتش
۴- رحمت خدا بر آن کس باد که آرزو را کوتاه گرداند و پیش از مرگ کاری بکند و فرصتها را غنیمت شمارد و از کار و عمل توشه برگیرد.
۵- رحمت خدا برآن کس باد که فرصتها را غنیمت شمارد و در کار و عمل بشتابد.
۶- رحمت خدا بر آن کس باد که بر هوای نفس چیره آید و از دامهای دنیا بگریزد.
۷- رحمت خدا بر آن کس باد که گناه کرد و اعتراف کرد و ترسید و به عمل روی آورد .
۸- رحمت خدا بر آن کس باد که حقّی را زنده کند و باطلی را از بین ببرد.
۹- رحمت خدا بر ان کس باد که از زندگی برای مرگ توشه بر گیرد و از فناء برای بقاء و از دنیا ی رونده برای سرای پاینده . (غررالحکم و دراالکلم)
پیامبر (ص)فرمودند:همانا پروردگار شما را در طول عمرتان نسیم هائی است پس خویشتن را در معرض آن قرار دهید باشد که نسیمی از آن نفحات به شما برسد و پس از ان هرگز به شقاوت نیفتید.
اِلهى هَلْ
یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى مَوْلاهُ، اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ،
خدایا آیابنده فرارى جز به درگاه مولایش به کجا بازگردد یا آیا کسى جز او هست که وىرا از خشم او پناه دهد
خدایا آیا بنده گریز پا از دین غیر از رجوع به پروردگار خود راهی دیگر دارد؟ آیا پناه بنده از رهایی از خشم و غضب خدا غیر از او کسی است.
اللّهم إنّی أعوذ بک من شرّ ما عملت و من شرّ ما لم أُعمل بعد .. بار خدایا از برای اعمالی که انجام داده ام و بدی اعمالی که هنوز انجام نداده ام به تو پناه می برم.(سنن النسائی ۸/۲۵۵)
امام صادق (ع): پیامبر خدا برعدهّ ای گذشت که مشغول بالا بردن سنگ بودند ،پرسید: چه می کنید؟ عرض کردند: زور آزمایی می کنیم.حضرت فرمود : آیا می خواهید به شما بگویم که قویترین و پهلوانترین شما کیست؟ عرض کردند: آری ، ای پیامبر خدا ! حضرت فرمود : قویترین و پهلوانترین شما کسی است که هر گاه خوشحال باشد دست به گناه و نادرستی نیالاید و هرگاه به خشم آید خشمش او را از سخن حق دور نگرداند و هر گاه قدرت پیدا کند چیزی را به ناحق نگیرد.(مشکاة الانوار ۲۱۸)
خداوند در قرآن برای بعضی پیامبران الهی لفظ” ابلاق” را بکار برده است.ابلاق یعنی بنده گریز پا و حضرت یونس از بی دینی مردم فرار کرد وبدون إذن خداوند خود را به دریا افکند وخشم و غضب الهی او را در شکم ماهی قرار داد.” اذا أبق الی الفلک المشحون(۱۴۰ صافات)
قاموس قرآن:
رفتن در حال خشم. [صافات:۱۴۰] يعنى آنگاه كه يونس در حال خشم و نارضائى به طرف كشتى پر شده رفت. اكثر اهل لغت اِباق را فرار معنى كردهاند گويند: اَبَقَ العَبْدُ يعنى غلام از آقايش فرار كرد. ولى قاموس آن را رفتن بدون ترس و زحمت و نيز رفتن پس از مخفى شدن نوشته است. با در نظر گرفتن [انبیاء:۷۸] كه ظاهراً عبارت اخراى «اِذْاَبَقَ اِلى الفُلْكِ» است، روشن مىشود كه اَبَق به معنى رفتن در حال قهر و خشم است و سخن قاموس درست است با اضافه قيد ناراحتى و انزجار. و اينكه اباق را به معنى فرار گفتهاند و عبد آبِق بغلام فرار كننده اطلاق شده، منظور دويدن و فرار نيست بلكه رفتن در حال قهر از مولاى خود است.
اِلهى اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَهً فَاِنّى وَعِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمینَ،
معبودا اگر پشیمانى بر گناه توبه محسوب شود پس به عزتت سوگند که براستى من از پشیمانانم.
شرح این فراز:
درروایات زیادی نقل شده: بهترین و جامع ترین دعاها استغفار کردن است.خوش به حال کسی که در نامۀ اعمالش آمرزش خواهی بسیار یافت می شود. خداوند آمرزش طلبان را می آمرزد مگر بنده خواهان آن نباشد.هر کس گناه کند خداوند هفت ساعت به او مهلت می دهد تا توبه کند و بخشیده شود.آمرزش خواهی از خداوند روزی را زیاد می کند ، و غم و اندوه را بر طرف می نماید . امیرالمؤمنین (ع) می فرماید : من أعطی الاستغفار لم یُحرم المغفرة(نهج البلاغه حکمت ۱۳۵)به هرکس نعمت آمرزش خواهی داده شود از آمرزیده شدن محروم نشود.
این در گه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آی
جلوه های محبت حضرت حق به بندگان
بنده نوازی خدا: در ارشاد القلوب است که خداوند به موسی(علیه السلام) می فرماید: «بنده من به حقی که تو بر گردن من داری من تو را دوست می دارم پس به حقی که من بر تو دارم تو نیز مرا دوست بدار. خداوند به بنده هایش ابرازمحبت می کند . این حدیث برای اهلش بسیار عظیم است.
مرحوم دولابی می فرماید: خدا بی نیاز مطلق است،او باید ناز کند و ما باید نیاز نشان بدهیم، او باید ناز کند و ما باید نازش را بخریم اما خدا برعکس عمل می کند، ما ناز می کنیم و خدا ناز ما را می خرد، ما نیازمند نوازشیم، خدا نوازش می کند. از این حدیث بوی نوازش می آید..
حدیث قدسی: در حدیث قدسی دیگری آمده است که خداوند می فرماید: اگر بنده هایی که به من پشت می کنند بدانند که چقدر به آنان اشتیاق دارم از شوق خواهند مرد.
فرعون لحظات آخر هر چقدر به موسی استغاثه کرد موسی جواب نداد. خداوند به موسی فرمود:
موسی تو به فرعون جواب ندادی چون او را خلق نکردی اگر او به من استغاثه می کرد دستش را می گرفتم و به فریادش می رسید.
اگر انسانی دچار خطا و گناه گردید و متوجه خطای خود شد و پشیمان و نادم گردید و عذر تقصیر به پیشگاه با عظمت خداوند آورد، ولی به آمرزش و لطف حق اعتمادی نداشت و تصورش این بود که مورد مغفرت و رحمت حق قرار نگرفته، معلوم است که وعده های الهی را باور نکرده و خداوند را به غفور بودن و رحمان و رحیم بودن نشناخته و یا گناه خود را که با همه بزرگی محدود است بزرگتر از صفات رحمت و مغفرت الهی که بی حد و بی کرانه است می بیند
شدت محبت خدا به مخلوقاتش: یک نفر به محضر پیامبر اکرم رسید. بقچه ایی همراهش بود آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است. گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شما آمدم. در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنارآن چند جوجه است. آنها را گرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هر جا می روم، مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند. بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد. شخص گفت: یا رسول الله مادر این جوجه ها با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم. پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد! حضرت فرمودند: مهر و محبت خداوند متعال به بندگان و مخلوقاتش هزار مرتبه از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.
این محبتی که در عالم هست تنزلی از محبت عالم والاست لکل حق حقیقه هر حقی دراین عالم حقیقتی در عالم بالا دارد. محبت بقدری مهم است که فرمودند: اگر بین مأمومین و امام جماعت محبت نباشد نمازشان از سقف بالاتر نمی رود
– چطور می توان محبوبیت بیشتری نزد خدا پیدا کرد؟
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد. عرض شد که علت خلق مخلوقات پیدایش انسان عارف است و براساس این آیه همانطور که حضرت استاد جوادی آملی فرمودند: وظیفه ی انسان کامل ترسیم هندسه ی محبت است.
مرحوم دولابی می فرمود: در باب محبت ، زبان هم تأثیر دارد. به خودت تلقین کن که خدا من را دوست دارد. و قرص و محکم و استوار بگو. اگر دوست نداشت خلق نمی کرد و به خودت تلقین کن آن وقت می بینی در به روی تو باز می شود.
اکنون جای این سؤال است که آیا خداوندی که بنده هایش را دوست دارد؛ آیا همه کارهایشان را هم، دوست داشته باشد؟ خوب و بد؟! یعنی فرقی بین کار خوب و بد نیست؟! پس باید چه کرد؟ مسلم است که برای دستیابی به رحمت و مغفرت الهی باید زمینه جلب رحمت را ایجاد کرد و آن از طریق توبه و بازگشت از کارهای ناشایست است. توجه داشته باشید که تنها گناهی که گناهی بزرگتر از آن نیست و هرگز بخشوده نخواهد شد و مرتکب آن در اتش دوزخ گرفتار خواهد شد ناامیدی از رحمت و بخشایش پروردگار مهربان است.
وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطیئَهِ حِطَّهً فَاِنّى لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ، لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى،
و اگر آمرزش خواهى از خطا آنرا پاک کند پس براستى من از آمرزش خواهانم. خدایا تو را سزد که مرا مؤاخذه کنى تا گاهى که خوشنود شوى
شرح این فراز:سه چیز است که هرکس رعایت نماید خوشبخت شود: هر گاه نعمتی به تو رسید خدا را سپاس گوی. هرگاه روزیت دیر رسید از خدا آمرزش خواه و هرگاه سختی به تو رسید جمله “لا حول و لا قوة الا بالله را کثیر بگو(نهج البلاغه خظبه ۸۳و۲۳)
دیگر توفیق داشتن برای انجام کارهای نیک از خوشبختی است . وخداوند تعالی به بنده توفیق می دهد اگر از اعمال بنده راضی باشد و بنده نفس خود را در راه اصلاح به رنج افکند.
در روایتی از حضرت امام باقر همین معنا را مییابیم: خدا سه چیز را در سه چیز دیگر پوشانده: خشنودیاش را در طاعتش قرار داده، پس هیچ طاعتی را کم مشمار، شاید رضایت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصیت پوشانده، پس معصیتی را ناچیز مشمار، شاید خشم او در آن معصیت باشد. سوم: اولیائش را در مردمان پنهان کرده، پس کسی را تحقیر مکن! شاید همو ولی خدا باشد.( بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۸۷، حدیث ۲۷. )
بنابراین وقتی به کار خوبی دست میزنید و نیت قربة الی الله میکنید، در مسیر رضای الهی قرار گرفتهاید امإ؛ وقتی به کار ناشایستی دست می زنید، از این رضایت دور شدهاید.کار ناشایست ویروس کشنده دارد پس باید با انتخاب روش صحیح و تسلط بر افکار وجان خود را از آلودگی نجات داد. آنجا که احساسات غلبه بر عقل کند هوای نفس و شیاطین گوناگون نزد انسان حاضر شده واو را در بند می گیرد و آنگاه ازلطمه برجان و روح گریزی نیست.باب حطّة چيست؟
خداوند متعال براى امتحان بنو اسرائيل دستور مى دهد كه از درى مخصوص وارد بيت المقدس شوند و به هنگام ورود، فروتنانه، سجده كنان و در حالى كه طلب مغفرت مى كنند داخل شوند. اما بنو اسرائيل فرمان الاهى را به مسخره و استهزاء گرفته و به خلاف آن، از پشت وارد شدند و به جاى حطّة كه به معناى طلب مغفرت و آمرزش است، واژه حنطة را بر زبان جارى مى كردند و در نهايت در اين امتحان مردود شدند.
خداى تعالى در اين باره مى فرمايد:
(وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَسَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ) (سوره بقره: آيه ۵۸.)
ياد كنيد هنگامى را كه گفتيم: به اين شهر بيت المقدس وارد شويد و از نعمت هاى آن هر چه خواستيد به فراوانى و گوارايى بخوريد و از دروازه شهر يا درِ معبد فروتنانه و سجده كنان در آييد و بگوييد: خدايا! خواسته ما ريزش گناهان ماست، تا گناهانتان را بيامرزيم و به زودى پاداش نيكوكاران را بيفزائيم.
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله؛ اميرالمؤمنين عليه السلام را به «باب حطّه» در قوم بنو اسرائيل تشبيه مى كند، همان طور كه باب حطّه ميزان و ترازويى براى سنجش ايمان بنو اسرائيل بود، اميرالمؤمنين هم بابى است براى سنجش ايمان امت پيامبر.اِلهى بِقُدْرَتِکَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِکَ عَنّىِ اعْفُ عَنّى، وَبِعِلْمِکَ بى اِرْفَقْ بى
خدایا به همان قدرتى که بر من دارى توبه ام بپذیر و به بردباریت از من بگذر و به همان علمت که به احوالم دارى با من مدارا کن
پروردگارا :با صفت قادریت خود توبه مرا بپذیر و با صفت حلم خود از عصیان من در گذر و با صفت علم خود بامن مهربان باش و مدارا کن.
شرح این فراز:شیعه می گوید:صفات خدا عین ذاتش است. و فرقه های دیگراسلامی چون عشائره و اهل حدیث وغیره صفات خدا را غیر از ذاتش می دانند، و بنا برهمین استدلال برای خداوند جسم قائل شده اند (یدالله فوق ایدیهم) و ید را دست خدا می دانند. خداوند بر همه چیز قادر است . قدرت خداوند تمام ممکنات را در بر می گیرد . خداوند قادر است صد هزار برابر آنچه خلق کرده است ، خلق نماید، و لیکن مصلحت اقتضا نموده که بر همین قدر از خلقت اکتفاء نماید مانند دودست و دو پا برای بشر.
پس خداوند قادر است و آنچه خواهد ، به محض اراده به لفظ کُن موجود می نماید . علم الهی به جمیع اشیاء از کلیّات و جزئیات احاطه نموده و این معنی اجماعی مسلمانان است. حضرت رسول (ص) در سفارش به ابوذر فرمود : بعد از معرفت ذات و صفات واجب و ایمان به آنها ، ایمان به من است و اقرار نمودن به اینکه حق تعالی مرا برای تمام آدمیان فرستاده تا اطاعت کنندگان را بشارت دهم به ثوابهای غیر متناهی و مخالفت کنندگان را بترسانم از عذابهای الهی و دعوت کننده باشم مردم را به سوی خدا و اطاعت از فرمان او و روشنایی بخش نور ایمان از ضلالتهای تاریکی جهل باشم . ثم الایمان بی والاقرار بأنّ الله تعالی أرسلنی الی کافة الناس بشیرأ و نذیرأ و داعیأ الی الله بأذنه و سراجأ منیرأ(عین الحیات ، علامه محمّد باقر مجلسی، وصایتهای رسول گرامی اسلام به ابوذر غفاری(قدس سره)
در مورد صفت حلم که بعضی آنرا عقل گفته اند ولی معنای اصلی آن عقل نیست بلکه از مسببات آن است یعنی عقل از بردباری است(سیّد علی اکبر قریشی- قاموس قرآن)
عقلهايتان سبک و افکارتان سفيهانه است!» (خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ).(خطبه چهاردهم نهج البلاغه نکوهش مردم بصره)
اِلهى اَنْتَ الَّذى فَتَحْتَ لِعِبادِکَ باباً اِلى عَفْوِکَ، سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهَ فَقُلْتَ تُوبُوا اِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ
خدایا تویى که درى از عفو خود بسوى بندگانت باز کردى و نامش را توبه گذاردى و فرمودى بسوى خدا بازگردید با توبه صادقانه» پس دیگر چه عذرى دارد آن کس که از وارد شدن در این در باز شده غفلت ورزد
شرح این فراز:خدا را سپاس که دری را به نام توبه برای بندگان گنه کار گشود، و راه و رسم آنرا نیز به ما آموخت که بالاترین توبه ، توبه نصوح است که دیگر راه بازگشت به گناهان در آن برای انسان بسته است. تعالیم الهی عبارتند از اینکه گناهکار ابتداء باید در عظمت خداوند که معصیت او را کرده تفّکر کند و دیگر اینکه در عقوبت گناهان و نتیجه های دنیا و آخرتی آن بیاندیشد و بعد افسوس بخورد که چه منفعتهایی و چه فوائد عظیمی به سبب گناهان از او فوت شده است که تفکرات حاصله او را دچار تألم و تأسف کند از فوت محبوبات و تحصیل آن عقوبات.
یَأَیهّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسىَ رَبُّكُمْ أَن یُكَفِّرَ عَنكُمْ سَیّاتِكُمْ وَ یُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تجرِى مِن تحتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یخزِى اللَّهُ النَّبی وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَینْ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانهمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلىَ كُلّ شىءٍ قَدِیرٌ(تحریم۸)» ؛
«اى كسانى كه ایمان آوردهاید بسوى خدا توبه كنید، توبه اى خالص امید است (با این كار) پروردگارتان گناهان تان را ببخشد و شما را در باغ هایى از بهشت كه نهرها از زیر درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پیامبر و كسانى را كه با او ایمان آوردند خوار نمىكند این در حالى است كه نورشان پیشاپیش آنان و از سوى راست شان در حركت است، و مىگویند: «پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چیز توانایى!»
و فی الكافی، عنه علیه السلام: “إذا تاب العبد توبة نصوحاً احبّه اللَّه فستر علیه فی الدنیا و الآخرة. قیل و كیف یستر علیه؟ قال: ینسی ملكیه ما كتبا علیه من الذنوب، و یوحی الى جوارحه اكتمی علیه ذنوبه، و یوحی الى بقاع الأرض اكتمی ما كان یعمل علیك من الذنوب، فیلقى اللَّه حین یلقاه و لیس یشهد علیه بشیء من الذنوب“.
چون بنده اى توبه نصوح كند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و آخرت بپوشاند.
راوى گوید: گفتم چگونه گناهانش را مى پوشاند؟
فرمود: آنچه را ازگناهان كه دو فرشته موكل بر او نوشته اند از یادشان مى برد، و به اعضا و جوارحش دستور دهد كه گناهانش را پنهان دارند، و به بقاع زمین نیز فرمان دهد كه آنچه بر روى تو گناه كرده مخفى بدار، پس خدا را ملاقات نماید در حالى كه هیچ گواهى نباشد كه بر گناهان او شهادت دهد.( تفسیر الصافی ج۵ص۱۹۷)
اِلهى اِنْ کانَ قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ
خدایا اگر براستى سرزدن گناه از بندهات زشت است ولى گذشت نیز از نزد تو نیکو است.
شرح این فراز:گناه اقسامی دارد؛ صغیره و کبیره و گناهان کوچک که اسم آن ” لَمَم” است.
إثم : گناه – خمر و قمارو خلاصه مطلق حرام که انسان را از ثواب و خیر باز می دارد.
ذنب: گناه – هر فعلی که عاقبتش وخیم است(سید علی قریشی- قاموس قرآن)
ای انسان اگر عمل نمی کنی به واجبات الهی ، لااقل گناه نکنید .انجام واجبات بازدارنده است . کسی که واجبات الهی را انجام بدهد هر چند که دچار گناه شده باشد به اصل خود باز می گردد.
در میان دستورات الهی در انجام کار خوب، توجه به نماز به عنوان مهمترین کار خوب ضروری است نماز به ترک گناه کمک می کند ، خداوندمی فرماید: نماز از فحشاء و منکرات جلوگیری می کند ” إنّ الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر” عنکبوت/۴۵) این آیه خیلی مهم است و ترک گناه را نشان می دهد وهم اهمیت نماز را در تأثیرش برای ترک گناه نشان می دهد.
البّته ، گناهانی است که آمرزیده نمی شود مثل بدعت در دین و گناهانی است که آمرزیده می شوند . دیگر اینکه خداوند خشم خود را در معصیتش پنهان کرده است بنابراین هیچ معصیتی را خرد ندانید زیرا چه بسا که آن معصیت با خشم خدا همراه باشد و تو ندانی . علاوه بر این باید پرهیزداشت از شاد شدن به گناه که از ارتکاب آن بدتر است . ای انسان با ترک گناه بسوی خدا بیا وبا ایثار،جهاد نفس را سرچشمه راه خود قرار بده و از رحمت خدا مأیوس و ناامید نشو!. همیشه نگاهت نسبت به گناهان انجام داده جزء شرمندگی و افسوس از تلف شدن عمر چیز دیگری نباشد، و توفیق الهی بعد از توبه واقعی یعنی اینکه خداوند تو را بخشیده است.
اِلهى ما اَنَا بِاَوَّلِ مَنْ عَصاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ، وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ، یا مُجیبَ الْمُضْطَرِّ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا عَظیمَ الْبِرِّ، یا عَلیماً بِما فِى السِّرِّ، یا جَمیلَ السِّتْرِ، اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ اِلَیْکَ، وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِکَ[بِجَنانِکَ]وَتَرَحُّمِکَ لَدَیْکَ، فَاسْتَجِبْ دُعآئى، وَلا تُخَیِّبْ فیکَ رَجآئى وَتَقَبَّلْ تَوْبَتى، وَکَفِّرْ خَطیئَتى بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
معبودا من نخستین کسى نیستم که نافرمانیت کرده و توبه پذیرش گشتهاى و خواستار احسانت گشته و تو بر او احسان کردهاى، اى پذیرنده بیچاره اى غمزدا اى بزرگ احسان اى داناى اسرار نهان اى
نیکو پردهپوش شفیع گردانم نزد تو جود و کرمت را و توسل جستم به حضرتت و به مهربانیت
در پیش تو پس دعایم مستجاب کن و امیدم را درباره خودت به نومیدى مبدل مکن
و توبهام را بپذیر و گناهم را به کرم و مهربانى خود نادیده گیر اى مهربانترین مهربانان.
شرح این فراز:
خدایا من اوّلین کسی نیستم که توبه او را پذیرفتی . پس روی می آورم به سوی کرمت و آنرا باور می دارم ای دادرس پریشان دل ، ای بر طرف کننده ضررو زیان ، ای بزرگترین احسان ، ای نیکو پرده پوش که اسرار مردم را حفظ می کنی به جود و بخشش و کرمت تو را شفیع خود قرار می دهم و توسّل می جویم بجانب تو و مهربانی تو پس دعای مرا به استجابت برسان و امیدم را ناامید نکن . و توبه ام را قبول کن و از خطاها وزشتکاریهای من در گذر به منّت خودت و رحمت خودت یا مهربان ترین مهربانان.
اهتمام ورزیدن به دعا:۱- واذا سألک عبادی عنّی فأنّی قریب أجیبُ دعوة َالدّاع اذا دعان، هر گاه بندگانم از تو سراغ مرا بخواند بگو که من نزدیکم و دعای دعا کننده را پاسخ می دهم. پیامبر (ص)می فرماید: (در صحف ابراهیم (ع) آمده )” خردمند تا خردش بر جاست باید اوقاتی را برای خود در نظر گیرد: وقتی برای راز و نیاز با پروردگارش ، وقتی برای حسابرسی از خود، وقتی برای اندیشیدن در آنچه خداوند در حقّ او کرده است، و وقتی برای استفاده از بهره های حلالش .
۲- پیامبر خدا(ص): هر که خوش دارد که خداوند، در سختی ها و گرفتاریها دعایش را بپذیرد در هنگام آسایش و خوشی، بسیار دعا کند .
۳- دعا مغز عبادت و برترین عبادت است.دعا کردن برتر از قرآن خواندن است اگر دعا نبود پروردگار هیچ اعتنایی به شما نمی کرد .
بسیار دعا کنید تا از شر شیطان در امان مانید . دعا دل را زنده نگه می دارد.بسیار دعا کنید زیرا دعا قضای حتمی را بر می گرداند. دعا شفای هر درد و بیماری است بجز مرگ.ترک دعا گناه است. از دعا کردن خسته نشوید زیرا شما نمی دانید که چه وقت دعایتان مستجاب می شود.و درمانده است کسی که از دعا کردن درمانده می شود. . دعا کردن پس از فرود آمدن بلا سودی نمی بخشد.
۴-آداب دعا کردن:وضو گرفتن- روکردن به قبله- خواندن دورکعت نمازیا صدقه یا انجام کارخیر. وسپس گفتن “بسم الله الرّحمن الرّحیم”و ستایش و ثنا گفتن- (خواندن حمد یا سوره – یا تسبیح خدا ” سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر” . استغفار گفتن- صلوات فرستادندر اول و اخر دعا – همگانی کردن دعا – پافشاری کردن در دعا – تکرار دعا – خوشبین بودن به دعا – گفتن ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله- کشیدن دستها بر صورت –(تذکر: ازلعن ونفرین کردن بپرهیزید زیرا بنده با نفرین خود به ستمکار تبدیل می شود و بار گناه طرف مقابل را سبک می کند)برای خود جز دعای خیر نکنید چرا که فرشتگان بر آنچه بگویید ” آمین ” می گویند.
۵ – بهترین اوقات برای دعا: شب قدر- شب نیمه شعبان- شب جمعه و روزوعصر جمعه- سحر گاهان- بین الطلوعین- ایام عید- وزش باد و باران- هنگام تشیع شهدا- هنگام اذان –هنگام قرائت قرآن و ختم آن-
۶ – با فضلیت ترین مکانها:
مکّه و مسجدالحرام-عرفات و روز عرفه- حرم مطّهر امامان معصوم (ع) – مساجد- قبور پدر و مادر-
۷ – رهنمود هایی در باره درست خواندن دعا:
انسان در دعا می گوید: خدایا دنیا را چنان که خود می بینی به من بنمایان !.پیامبر می فرماید : خداوند دنیا را آنگونه که تو می بینی نمی بیند. پس هر گاه خواستی در خواست کنی، بگو: دنیا را آنگونه که بندگان شایسته ات می بیند ، به من بنمایان.
یا؛انسان می گوید !” مرا نیاز مند احدی از خلقت نکن.” پیامبر می فرماید:اینگونه دعا کن: بار خدایا ! مرا نیازمند بدان از خلقت ، قرار نده.
یا انسان می گوید:” خدایا ، کیفر مرا در همین دنیا قرار ده.”پیامبر می فرماید: بگویید، بارخدایا ،در دنیا و آخرت ،به ما نیکی عطا فرما و از عذاب آتش نگاهمان بدار!.
۸ – موانع استجابت دعا:
گناه- ستم کردن و کمک به ستمکار- نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها- بریدن از خویشاوندان- زنا – شرابخواری – ترک امر به معروف و نهی از منکر- سبک شمردن نماز- سخن چینی- دف یا تنبور یا نرد در خانه ای باشد ملائکه در آن خانه وارد نمی شود و دعای آن خانه مستجاب نمی شود و خداوند برکت را از آنان می برد.وفا نکردن به عهد خدا- متوّسل شدن به غیر خدا- (نهج الدّعاء- ترجمه محمّدی ری شهری)
-
کلید واژه: توبه،گناه،دعا، رحمت