بنام خدایی که هستی ازاوست
به یاری خداوند شرح و تفسیر صحیفه سجادیه را آغاز میکنیم
روال بدینگونه است:
۱-شناختی پیرامون مقام والای امام سجاد (ع)
۲-معرفی کتاب صحیفه سجادیه
۳-شرح و تفسیر پیرامون ادعیه زیبای صحیفه همچون دعای مکارم الاخلاق،مناجات خمس عشر و …
امام سجاد علیهالسلام????:
حضرت سجاد ( ع ) فرزند حسين بن علی بن ابيطالب ( ع ) و ملقب به “سجاد” و “زين العابدين ” مي باشد . امام سجاد در سال ۳۸هجری در مدينه ولادت يافت.حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بيماری و تب شديد از آن حادثه جان به سلامت برد ، زيرا جهاد از بيمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش- با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت- به او اجازه جنگ کردن نداد . مصلحت الهی اين بود که آن رشته گسيخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، يعنی امامت و ولايت گردد.
اين بيماری موقت چند روزی بيش ادامه نيافت و پس از آن حضرت زين العابدين ۳۵سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد . سن شريف حضرت سجاد ( ع ) را در روز دهم محرم سال ۶۱هجری که بنا به وصيت پدر و امر خدا و رسول خدا ( ص ) به امامت رسيد ، به اختلاف روايات در حدود ۲۴ سال نوشته اند .
مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور “شهربانو” دختر يزدگرد ساسانی بوده است . آنچه در حادثه کربلا بدان نياز بود ، بهره برداری از اين قيام و حماسه بی نظير و نشر پيام شهادت حسين ( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زينب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظير در جهان آن رو فرياد کردند .
[فريادی که طنين آن قرنهاست باقی مانده و – برای هميشه – جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظيم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ايمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پايان آمد ، اما مأموريت حضرت سجاد ( ع ) و زينب کبری ( س ) از آن زمان آغاز شد . اهل بيت اسير را از قتلگاه عشق و راهيان به سوی “الله ” و از کنار نعشهای پاره پاره به خون خفته جدا کردند .
حضرت سجاد ( ع ) را در حال بيماری بر شتری بی هودج سوار کردند و دو پای حضرتش را از زير شکم آن حيوان به زنجير بستند . ساير اسيران را نيز بر شتران سوار کرده ، روانه کوفه نمودند . کوفه ای که در زير سنگينی و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جای مانده بود و جرأت نفس کشيدن نداشت ، زيرا ابن زياد دستور داده بود رؤسای قبايل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند .
[: اما القاب شريف امام عليه السلام كه بيانگر خصلتهاى نيكو، و گوياى صفات برجسته و مكارم اخلاق آن حضرت و عظمت طاعت و عبادت او براى خداست چنين است[۸]:
زين العابدين: اين لقب را جدّ بزرگوارشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان مرحمت فرمودند و به دليل عبادت فراوان ایشان بود كه اين لقب را به حضرت دادند و به قدرى به اين لقب معروف و مشهور شدند كه به صورت نام آن حضرت در آمد و جز ایشان كسى به اين لقب ناميده نشد، و حقّا كه ایشان زينت هر عبادتكننده و باعث افتخار هر فرمانبر و مطيع خدا بودند.
ذوالثّفنات: امام عليه السلام از آن رو به اين لقب ناميده شدند كه بر مواضع سجده حضرت آثارى چون پينه هاى زانوى شتر ظاهر می شد.امام باقر عليه السلام، فرمودند:«پدرم در مواضع سجدهاش، آثارى برآمده داشت كه هر سال دو نوبت آنها را مى بريد؛ در هر نوبت پنج پينه را، از اين جهت او را ذو الثّفنات گفتند.[۹]»۴
سجّاد: از جمله القاب شريف آن حضرت كه بدان شهرت داشتند، لقب «سجّاد» است. و اين به خاطر سجده هاى فراوان ایشان بود.
زكى: به آن حضرت لقب زكى دادند، چون خداوند او را از هر آلودگى پاك و پاكيزه فرموده بود، همان گونه كه از پدران بزرگوارش پليدى را برداشته و پاك و پاكيزه قرار داده است.
امين:از جمله القاب شريف آن حضرت كه بدان معروف بود، لقب «امين» است، زيرا كه امام عليه السلام نمونه والاى اين صفت ارزنده بود، ایشان می فرمایند: «اگر قاتل پدرم، شمشيرى را كه بدان وسيله پدرم را به قتل رسانده در نزد من به امانت گذارد، به او بازمى گردانم.»
ابن الخيرتين:از القابى كه امام عليه السلام بدان شهرت داشت لقب «ابن الخيرتين» بود.
در مورد سیمای امام نیز گفته شده است که آن حضرت گندمگون، كوتاه قد و لاغراندام و باريك بودند و چنان بود كه هر چه عمر آن بزرگوار زياد مى شد بيشتر لاغر و ضعيف مىگشتند و اين به خاطر عبادت زياد آن حضرت بود و از سويى غم ها و مصيبت هاى عظيم قتلگاه كربلا.اما شكوه امام چنان بود كه همگان در مقابل ایشان سر تعظيم فرود مى آوردند و در خطوط چهره ایشان انوار انبياء و شكوه و جلال اوصياء مى درخشيد.، مسلم بن عقبه فرمانده سپاه امویان در ماجرای حره كه تمام ارزش ها و مقدرات را ناچيز و بى ارزش مى دانست و بسیاری از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست او کشته شدند، موقعى كه امام را ديد، مبهوت شد و به خود لرزيد و بيش از حد، احترام و تعظيم كرد و به اطرافيانش گفت: زين العابدين سيماى انبياء را دارد.[۱۰
امام سجاد (علیه السلام) و قیام کربلا:
پس از آنکه مردم کوفه از امام حسین (علیه السلام) برای آمدن به این شهر دعوت کردند، امام حسین (علیه السلام) به همراه اصحاب و خانواده خویش راهی کوفه شدند. در میان راه امام سجاد(علیه السلام) گرفتار بیماری و تب شدید شدند به گونه ای که در روز عاشورا قادر به ایستادن بر روی پاهای خویش نبودند.
پیش از شهادت پدر
با وجود وخامت حال امام، اما ایشان از طریق عمه بزرگوار خویش حضرت زینب کبری سلام الله علیها و دیگر افراد از اتفاقاتی که در آن روز می افتاد، باخبر می شدند. زمانی که تمام اصحاب امام حسین (علیه السلام به شهادت رسیدند و امام برای آخرین با سپاه عمر بن سعد اتمام حجت کردند و فریاد «هل من ناصر ینصرنى؟» را سر دادند و گفتند «آيا كسى هست كه از حرم رسول خدا (ص) دفاع كند؟ و آيا كسى هست كه خداى يكتا را بپرستد و از خدا بترسد و به ما كمك كند؟ و آيا كسى هست كه به خاطر خدا ما را يارى نمايد؟» امام زين العابدين عليه السلام صداى استغاثه شورانگيز پدر بزرگوارش را که شنيدند، از بستر بيمارى برخاستتند و با وجود بيمارى شديدى كه داشتتند به عصا تكيه داده تا به يارى پدرش بشتابدند. زمانی امام حسين عليه السلام چشمشانشان به فرزند بيمارشان افتاد، فرياد برآوردند، «خواهرم ام كلثوم! مگذار پسرم به ميدان بيايد، مبادا كه زمين از نسل آل محمد (ص) خالى شود.» اين بود كه عمه ایشان مبادرت كرده و حضرت سجاد را به بسترشان بازگرداندند
وقایع پس از شهادت پدر
پس از آنکه امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند، سپاهیان کوفی بدون كمترين توجه بر اين كه در ميان خيمه ها بانوان و زنان خاندان نبوت و كودكان اهل بيت عليهم السلام هستند، به سمت خيام حرم حمله ور شدند، و عده دست به غارت خیمه ها و عده ای اقدام به آتش زدن خیمه ها کردند.
در بعضی از مقاتل آمده: هنگامی که خیام را آتش زدند، زینب سلام الله علیها نزد امام سجاد علیه السلام آمد و عرض کرد: «ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان، خیمه ها را آتش زدند، ما چه کنیم؟» امام فرمودند: «علیکن بالفرار : باید فرار کنید.[۱۱]»
همه بانوان و کودکان در حالیکه گریان بودند و فریاد می زدند، فرار کردند و سر به بیابان ها نهادند، ولی زینب سلام الله علیها باقی ماند و کنار بستر امام سجاد علیه السلام به آن حضرت می نگریست، و امام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار نبود.
مطابق با نقلی شمر بن ذى الجوشن خواست امام سجاد علیه السلام را بکشد اما حضرت زینب سلام الله علیها چون از قصد شمر و یارانش مطلع شد فرمود: «او هرگز کشته نمى شود مگر آنکه من کشته شوم» آنان به ناچار دست از او کشیدند.
امام سجاد علیه السلام و اسارت
عمر سعد پس از دفن اجساد سپاهیانش نزدیک ظهر روز یازدهم دستور حرکت به سوى کوفه را صادر کرد. با این دستور زنان و دختران و کودکان حرم حسینى را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و همانند اسیران بلاد کفر به سوى کوفه حرکت دادند. نوشته اند هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه بر گردن علی بن الحسین (ع) غل و جامعه نهادند و چون بیمار بود، و نمی توانست خود را بر پشت شتر نگاه دارد هر دو پاي او را بر شکم شتر بستند. [۱۲] جذلم بن بشير مى گويد: در سال (۶۱ هجرى) موقع آمدن على بن حسين از كربلا به كوفه، من وارد كوفه شدم، ديدم به همراه آن حضرت بانوانى هستند در حالى كه سپاهيان يزيد اطراف ايشان را گرفتهاند و مردم كوفه براى تماشاى آنها از خانهها بيرون شدهاند و آنان بر شتران بىجهاز سوارند، زنان كوفه از مشاهده آن منظره به گريه درآمدند و ناله و شيون سر دادند، على بن حسين را ديدم كه از رنج بيمارى لاغر شده در حالى كه غل به گردن داشت و دستهاى مباركش را به گردنش بسته بودند. و او با صداى ضعيفى مى گويد: «اگر اين مردم به حال ما گريه مىكنند و به خاطر ما نوحهسرايى مىنمايند پس چه كسى ما را كشته است؟!»[۱۳]
پس از مدتی توده هاى مردم اطراف امام زين العابدين عليه السلام حلقه زدند. امام عليه السلام تصميم گرفتند تا از این فرصت استفاده کرده و با ایراد خطبه ای، آنها را متوجه جرم بزرگى كه مرتكب شده و جنايتى که نسبت به خود و تمام امت اسلامى رواداشته اند، بکنند. به همین دلیل خطبه ای در شهر کوفه بیان نمودند.
اوضاع سیاسی در دوران امامت امام سجاد علیه السلام:
امام زين العابدين علیهالسلام پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسين علیهالسلام به مقام امامت نايل آمد و به مدت ۳۵ سال عهدهدار مقام عظمي ولايت و امامت شيعيان بود دوران امامت امام سجاد علیه السلام با زمامداران ذيل معاصر بود:
يزيد بن معاويه از بنياميه؛
معاويه بن يزيد از بنياميه؛
عبدالله بن زبير از زبيریان؛
مروان بن حكم از بنياميه؛
عبدالملك بن مروان از بنياميه؛
وليد بن عبدالملك از بنياميه.
سال های ابتدایی امامت حضرت زین العابدین علیه السلام، سال های پر التهابی در جهان اسلام بود. این سال ها که مصادف با ایام خلافت یزید تا سال های ابتدایی خلافت عبدالملک مروان بود، در مناطقی چون حجاز و عراق شورش های بسیاری به وقوع پیوست. به گونه ای که پس از مرگ یزید بن معاویه حتی بین خود امویان نیز بر سر خلافت اختلاف افتاده بود.
با توجه به سوابق مناسبات علويان با امويان، امام مورد سوء ظن شديد امويان بود و كوچكترين حركتى از ناحيه امام، عواقب وخيمى داشت كه طبعا در نظر امام ارزش دست زدن به اين اقدامات را نداشته است. مهمترين اصل دينى- سياسى كه امام با استفاده از آن روزگار سياسى خود را مى گذراند، تقيّه بود. سپرى كه شيعيان در تاريخ، با استفاده از آن، حيات خويش را تضمين كرده و ائمه شيعه بارها و بارها توجه بدان را گوشزد شيعه كرده اند. اهل سنّت به دليل در اختيار داشتن حكومت، نيازى به تقيّه نداشته و تنها براى متهم كردن شيعه، تقيّه را از حوزه احكام فقهى مسلّم اسلامى خارج كردند. امام سجّاد عليه السّلام در روايتى فرمود: كسى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك گويد، همچون كسى است كه كتاب خدا را كنار نهاده و بدان پشت كرده است؛ مگر آنكه در تقيه باشد. از امام پرسيدند: تقيه چيست؟ فرمود: ترسد از جبار ستم كار كه تعجيل نمايد در عقوبت او يا طغيان كند در تعذيب او[۱۴].
امام سجّاد عليه السّلام واقعا در شرايط سختى زندگى مى كردند و جز تقيّه راه ديگرى نداشت. در روايتى آمده است كه كسى بر امام وارد شد و پرسيد: چگونه روزگار را مىگذرانيد؟ امام در پاسخ فرمودند: «روزگار را به گونه اى مى گذرانيم كه در ميان قوم خويش همچون بنى اسرائيل در ميان آل فرعون هستيم. فرزندان ما را مى كشند و زنان را به كنيزى مى بردند. مردم با دشنام دادن به بزرگ و سيّد ما، به دشمنان ما تقرب مى جويند. اگر قريش با داشتن محمد صلّى اللّه عليه و آله بر ساير اعراب فخر مى كند و اگر عربها به دليل داشتن محمد صلّى اللّه عليه و آله بر عجم فخر مى كنند و آنها نيز چنين فضيلتى را براى عربها و قريش پذيرفته اند، ما اهل بيت مى بايد بر قريش برترى داشته و فخر كنيم؛ زيرا محمد صلّى اللّه عليه و آله از ميان ما اهل بيت است. اما آنان حق ما را گرفته و هيچ حقى براى ما نمى شناسند. اگر نمى دانى روزگار چگونه مى گذرد، اين گونه مى گذرد كه گفتيم. ناقل حديث مى گويد: امام به گونه اى سخن مى گفت كه مى خواست كسانى كه نزديك بودند بشنوند.»
بیشتر دوران امامت امام سجاد علیه السلام مصادف با خلافت عبدالملک بن مروان و پسرش ولید بود. این ایام اوج قدرت امویان در جهان اسلام بود و اتخاذ هر سیاستی به جز تقیه توسط امام، برابر با نابودی شیعه بود
مدتى بعد از واقعه كربلا، مردم مدينه ضمن شورش عليه امويان، شورش حرّه را سامان دادند. اين شورش به رهبرى عبد الله، فرزند حنظله، معروف به غسيل الملائكه بود كه رنگ آن ضد اموى و عليه يزيد و زندگى ضد اسلامى و غير دينى او بود. امام سجاد عليه السّلام و ديگر هاشميان موضع موافقى در اين ماجرا نداشت. حتى هنگامى كه مردم در آغاز امويان را از شهر بيرون راندند، امام از روى غيرت و مردانگى، همسر مروان بن حكم را نيز بنا به درخواست مروان پناه داد. زمانى نيز كه مسلم بن عقبه، فرمانده سپاه اموی، حركت مردم مدينه را سركوب كرد و يكى از بزرگترين جنايات عصر اموى را مرتكب گرديد، با على بن حسين عليه السّلام به ملايمت برخورد كرد و اين به دليل آن بود كه امام در اين حركت شركت نداشت. قبل از آمدن امام نزد مسلم، او به امام و اجدادش دشنام مى داد. اما زمانى كه امام وارد شد، او به آرامى با آن حضرت برخورد كرد. وقتى امام رفت، از مسلم درباره اين برخوردش پرسش كردند و او گفت: ما كان ذلك لرأى منّى لقد ملئ قلبى منه رعبا. يعنى اين برخورد دوم خواسته من نبود، اما قلب من از رعب و وحشت پر شد
امام و توابین
رهبری قیام توابین را سلیمان بن صرد خزاعی، به همراهى تنى چند از ديگر سرشناسان شيعه در كوفه بر عهده داشتند. به نظر مى رسد رابطه سياسى خاصى بين امام سجاد عليه السّلام و توابين وجود نداشته و آنچه بيشتر رنگ نهضت را شيعه نشان داد، شركت فعال معروفين شيعه كوفه در اين نهضت و مايه هاى عاطفى آن است. يعنى توبه به سبب عدم حمايت از حسين بن على عليه السلام و شهيد شدن به عنوان تنها راه پذيرش اين توبه. در اين حركت نامى از محمد بن حنفيه نيز وجود ندارد.
: امام و مختار
در مورد رابطه مختار و امام گزارش های ضد و نقیض بسیاری وجود دارد.به دلايل مختلفى نمى توان باور كرد كه امام سجاد عليه السّلام درباره مختار فرموده باشد: «يكذب على الله و على رسوله؛ او بر خدا و بر رسولش دروغ می بندد». به ويژه اين كه وقتى مختار سر عبيد الله را براى آن حضرت فرستاد، فرمود: «جزى اللّه المختار خيرا؛ خدا به مختار خیر دهد». و نيز آمده است كه در آن هنگام «لم يبق من بنى هاشم أحد الّا قام بخطبة فى الثناء على المختار و جميل القول فيه؛ یعنی از بنی هاشم کسی باقی نماند مگر اینکه خطبه ای خواند و مختار را ثنا گفته در مورد او سخنان زیبا گفت.
امام و شیعیان
پس از واقعه كربلا، شيعيان در بدترين شرايط، از لحاظ كمى و كيفى و نيز موقعيت سياسى و اعتقادى، قرار گرفتند. كوفه، كه مركز گرايش هاى شيعى بود، تبديل به مركزى جهت سركوبى شيعه گرديد. شيعيان واقعى امام حسين عليه السّلام، كه در مدينه و مكه بوده و يا موفق شده بودند كه از كوفه به او ملحق شوند، در كربلا به شهادت رسيدند. گرچه بسيارى هنوز در كوفه بودند، امّا تحت شرايط سختى كه ابن زياد در كوفه به وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشتند. زندگى امام سجاد عليه السّلام در مدينه و دور بودن از عراق فرصت هدايت جريانات شيعى كوفه را از امام گرفته بود. در چنين شرايطى كه تصور نابودى اساس تشيع وجود داشت، امام سجّاد عليه السّلام مى بايست كار را از صفر شروع كند و مردم را به سمت اهل بيت بكشاند. امام در اين راه موفقيت زيادى كسب كرد. امام سجاد عليه السّلام در طول سى و چهار سال فعاليت، شيعه را از يكى از سخت ترين دورانهاى حيات خويش عبور داد. دورانى كه جز سركوبى شيعه به وسيله زبيريان و امويان نشان روشنى ندارد
انحراف شیعیان
یکی از انحرافات شیعه زمانى شروع گرديد كه مختار از محمد بن حنفيه خواست تا او را تأييد كند و مورد حمايت قرار دهد. محمد بن حنفيه چنين كرد؛ امّا نه به صورت رسمى. بر پايه منابع شيعه، محمد بن حنفيه فرد منحرفى نبوده و امامت امام سجّاد عليه السّلام را پذيرفته بود. با این حال اين گونه شايع گرديد كه در ميان شيعه عراق، امامت محمد بن حنفيه پذيرفته شده است. گرچه اين مسأله محرز نيست، اما بعدها كه فرقهاى به نام كيسانيه شهرت يافت، داستان را از زمان مختار آغاز كردند. با رسوخ بعضى از مبانى عقايد غلات در ميان برخى از شيعيان كوفه، بعدها مختار نيز در معرض اتهام قرار گرفت و اين گونه شايع گرديد كه مختار در پيدايش غلات سهم بسزايى داشته است.
اما در اين كه امام سجّاد عليه السّلام عليه غلات موضعگيرى كرده است، شواهدى وجود دارد که اين به معناى وجود انحراف در ميان شيعيان عراق بود كه امام را وادار مى كرد تا از موضعگيرى و برقرارى رابطه مستقيم و حمايت كامل از آنها خوددارى كند. امام سجّاد عليه السّلام خطاب به گروهى از اهل عراق فرمودند: «أحبّونا حبّ الإسلام فما زال حبّكم لنا حتّى صار شينا علينا؛ ما را بر اساس محبت به اسلام دوست بدارید چه که نحوه محبت شما به ما باعث شد به ما عیب گیرند.»[۱۵] ابو خالد كابلى نيز مىگويد: از امام سجاد عليه السّلام شنيدم كه مى فرمود: يهود و نصارا، عزيز و عيسى را آن قدر دوست داشتند تا مطالب آن چنانى در باره آنان گفتند، چنان كه: كسانى از شيعيان ما، تا آن اندازه در دوستى ما افراط مى كنند كه نظير سخنان يهود و نصارا را درباره عزير و عيسى عليه السّلام درباره ما مى گويند. اینان نه آنها از ما هستند و نه ما از آنها هستيم.[۱۶]
تربیت شیعیان و اصحاب جدید:
حسين بن عبد الوهّاب مى گويد: «امامت در عصر امام سجّاد (ع) پوشيده و مخفى بود، جز در نظر آن گروه از مؤمنان كه از آن حضرت پيروى مىكردند.» گروهى از عوامل خطرناك دستگاه جور، امام عليه السلام را احاطه كرده بودند و مانع از اظهار مسائل و مطالب مربوط به امامت و بيان اصول و فروع حق و حقيقت مى شدند مگر به گروه اندكى از خواص و شيعيان اظهار مى فرمود. كشّى در شرح حال سعيد بن مسيّب نقل مى كند كه فضل بن شاذان گفت: «در زمان على بن حسين عليه السلام در آغاز كار جز پنج تن: سعيد بن جبير، سعيد بن مسيّب، محمد بن جبير بن مطعم، يحيى بن ام طويل و ابو خالدکابلی كسى نبود و تنها اين پنج نفر معتقد به امامت بودند و جز اينها كسى بر اين عقيده نبود.
به هر حال، امام موفق به بقاى شيعه و حتى گسترش آن گرديد. روش فقهى آن حضرت، نقل احاديث پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از طريق على عليه السّلام بود كه شيعيان تنها آن احاديث را درست تلقى مى كردند. بدين صورت شيعه اولين قدم هاى فقهى خود را در مخالفت با انحرافات موجود برداشت؛ گرچه بخش اعظم اين كار به زمانى پس از آن موكول گرديد. امام سجاد عليه السّلام در وقت گفتن اذان، جمله «حى على خير العمل» را در آن مى آوردند. وقتى ایشان مورد اعتراض قرار گرفت، فرمودند: هو الاذان الأوّل، اذان نخستين به اين صورت بود.اضافه بر آن، بركنارى از انحرافات عراق موجب حفظ مبانى اعتقادى اصيل شيعه در برابر انحرافات گرديد. على رغم تلاشهاى مهم امام، كه البتّه موجب بقاى شيعه گرديد، مدينه به خاطر كجروي هايى كه از صدر اسلام در آن نهاده شده و عليه شيعه تحريك شده بود، جاى مناسبى براى رشد شيعه نبود و امام سجاد عليه السّلام خود مىفرمود كه دوستداران واقعى آنها در مكه و مدينه به بيست نفر نمى رسد. در حالى كه در عراق افراد بيشترى وجود داشتند كه به آنها علاقه مند بودند. شيخ الطائفه، تعداد اصحاب امام سجاد عليه السّلام را يكصد و هفتاد و سه نفر دانسته است.[۱۷] که این نشان دهنده تربیت شیعیان در طول این سال ها توسط امام سجاد (علیه السلام) می باشد.: امام سجاد علیه السلام و بردگان
از تلاشهاى امام، كه هم جنبه دينى داشت و هم سياسى، توجه به قشرى بود كه بويژه از زمان خليفه دوم به بعد و مخصوصا در عصر امويان، مورد شديدترين فشارهاى اجتماعى بوده و از محرومترين طبقات جامعه اسلامى در قرون اوليه به شمار مىرفتند. بردگان و كنيزكان، اعم از ايرانى، رومى، مصرى و سودانى، متحمل سختترين كارها شده و از طرف اربابان مورد اهانتهاى شديدى قرار مىگرفتند. امام سجاد، همانند امير المؤمنين- صلوات الله عليهما- كه با برخورد اسلامى خويش بخشى از موالى عراق را به سمت خويش جذب كرد، كوشيد تا حيثيت اجتماعى اين قشر را بالا برد. امام در حالى كه نيازى به بردگان نداشت، آنها را مى خريد. اين خريدن تنها براى آزاد كردن آنها بود. گفته اند امام قريب به صد هزار نفر را آزاد ساخت. بردگان كه چنين نيّتى از امام مى ديدند، خود را در معرض او مى نهادند تا امام آنها را بخرد. امام سجاد عليه السّلام در هر ماه و روز و سالى به آزادى آنها مى پرداخت؛ به طورى كه در شهر مدينه عده زيادى، همچون يك لشكر از موالى آزاد شده، از زن و مرد، به چشم مى خورد كه همگى از موالى امام بودند.
امام سجاد در پايان هر ماه رمضان بيست نفر از آنها را آزاد مى كرد و هيچ بردهاى را بيش از يك سال نگه نمى داشت و حتى پس از آزادى اموالى هم در اختيار آنها مىگذاشت. در اين مدت آنها از نزديك با امام سجّاد عليه السّلام و شخصيت عظيم علمى و اخلاقى و تقوايى حضرت آشنا مى شدند و طبيعى بود كه در قلوب بسيارى از آنها علاقهاى نسبت به امام سجاد عليه السّلام و جريانات شيعى به وجود آيد.
امام سجاد علیه السلام و دعا
هنگامى كه جامعه دچار انحراف شده، روحيه رفاه طلبى و دنيازدگى بر آن غلبه و فساد سياسى و اخلاقى و اجتماعى آن را در محاصره قرار داده و از نظر سياسى هيچ روزنهاى براى تنفس وجود نداشت، امام سجّاد عليه السّلام توانست از دعا براى بيان بخشى از عقايد خود استفاده كند و بار ديگر تحرّكى در جامعه براى توجه به معرفت و عبادت و بندگى خداوند ايجاد كند. گرچه ظاهرا مقصود اصلى در اين دعاها، همان معرفت و عبادت بوده، اما با توجه به تعابيرى كه وجود دارد، مى توان گفت كه مردم مى توانستند از لابلاى اين تعبيرات با مفاهيم سياسى مورد نظر امام سجاد عليه السّلام آشنا شوند. دعاهاى مزبور نه تنها در ميان شيعيان، بلكه در ميان اهل سنت نيز وجود داشت[۱۸]. و اين حاكى از آن است كه دعاهاى امام سجاد عليه السّلام در جامعه آن روز نفوذ كرده است. در ميان ائمه شيعه، امام سجّاد عليه السّلام بيشتر از همه به ارائه اينگونه دعاها شهرت دارد.
آن حضرت با عنوان زين العابدين و سجّاد خوانده مي شود: خداوند در حديث لوح ـ كه آن نامه اي از سوي خدا به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله است ـ او را چنين معرفي كرده است: «سَيِّدُ الْعابِدِينَ وَ زَيْنُ اَوْلِيائيَ الْماضِينَ» [۱۹] او آقاي عبادت كنندگان و زينت اولياي پيشين من است
شهادت امام سجاد علیه السلام
مورخین درباره قاتل امام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید مسموم شد، و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک، که برادر خلیفه بود؛ اما به هر حال، او نیز نمی توانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود.
روز شهادت امام سجاد نیز ۱۸ ، ۲۲ و ۲۵ محرم نقل شده که روز ۲۵ از شهرت بیشتری برخوردار است. [۲۰]
آن حضرت در قبرستان بقيع در كنار قبر مطهر عمويش امام حسنمجتبي علیهالسلام به خاك سپرده شد.[۲۱] آثار به جا مانده از امام سجاد علیه السلام
صحيفه سجاديه
صحیفه سجادیه مشتمل كه محققين، اسم آن را اخت القرآن، انجيل اهل بيت و زبور آل محمد نهاده اند. مشتمل بر ۵۴ دعا از آن حضرت است.دعاي بيستم مشهور به دعاي مكارم الاخلاق و دعاي چهل و هفتم مشهور به دعای عرفه از ادعیه مشهور در بین عموم می باشد. این صحیفه در ضمن دعا، معارف اسلام، سياست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعيات اسلام، حقانيت شيعه، حقانيت اهل بيت علیه السلام، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقيقت، و بالاخره يك دوره معارف اسلامى را آموزش مى دهد. همچنین صحيفه سجّاديه، يكي از نمادهاي عرفاني و زاييده انديشه هاي معرفت شناسي امام سجّاد علیه السلام است.
دیگر آثار آن حضرت
مناسك حج: يكي ديگر از كتب آن حضرت است كه فرزندان آن حضرت اين كتاب را نقل كرده اند.
رساله حقوق: از ديگر آثار گرانسنگ آن حضرت كه جامع آداب سلوك فردي و اجتماعي است و محور شرح و بسط زيادي قرار گرفته است، رساله حقوق آن حضرت است.
الجامع في الفقه: عنوان يكي ديگر از آثار آن حضرت است كه ابوحمزه ثمالي نقل كرده است.
صحيفة الزهد: كتاب ديگري است كه توسط ابوحمزه ثمالي نقل شده است.
کتاب حدیث: كتاب ديگري كه توسط داود بن عيسي از آن حضرت نقل شده، كتابی است كه امام سجاد علیه السلام آن را گردآوري نموده است
منابع
بحرانى، سيد هاشم بن سليمان، حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار عليهم السلام، مؤسسة المعارف الإسلامية، قم، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
تحليلى از زندگانى امام سجاد عليه السلام، باقر شريف قرشى ، مترجم محمدرضا عطائى،ناشر:آستان قدس رضوى،۱۳۷۲ ش
حيات فكرى و سياسى ائمه،رسول جعفريان،ناشر: انصاريان، قم،۱۳۸۱ ش
مسند الإمام السجاد أبى محمد على بن الحسين عليهما السلام،عزيز الله عطاردى،ناشر: عطارد،تهران،۱۳۷۹ ش
امام سجاد علیه السلام؛ سرچشمه ی کمالات انسانی، محمد محمدی اشتهاردی، قدس، مهر، ۱۳۸۲.
پیشوایان هدایت ۶ ـ حضرت امام سجاد علیه السلام، سید منذر حکیم، مترجم: کاظم حاتمی طبری، مجمع جهانی اهل البیت علیه السلام، تهران، ۱۳۸۴.
دایره المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، شهید سعید محبی، ۱۳۸۳.
مکارم اخلاق در سیره ی امام سجاد علیه السلام، علی جواهردهی، کیهان، ش۱۹۹۶۸، تیر۱۳۹۰.
کلید واژه :امام سجاد،کربلا،دعا،زین العابدین