روز پنجم ذی القعده و پنجمین روز از دهه کرامت با عنوان «امامزادگان؛ ذخائر معنوی جامعه» در تقویم رسمی کشور به عنوان روز بزرگداشت و تجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه نامگذاری شده است. تکریم امامزادگان به منزله ابراز محبت به پیامبر اکرم (ص) است و روز ملی بزرگداشت امامزادگان عظیم الشأن که در ایام دهه کرامت در سطح کشور برگزار میشود، اقدامی ارزنده برای معرفی سیره و شخصیت امامزادگان و تبیین معارف شیعی و تکریم مودت اهل بیت علیهم السلام است. بی تردید وجود امامزادگان ظرفیت عظیمی برای ایران اسلامی و جهان اسلام به شمار میروند و از تأکیدات بزرگان ماست که با تبدیل بقاع متبرکه به قطب فرهنگی آستان مقدس امامزادگان فعالیتهای متنوع فرهنگی، مذهبی و قرآنی در این مکانهای معنوی منشاء خدمات اجتماعی و فرهنگی شود. در طول تاریخ چندین بار مهاجرت سادات، علویان و شیعیان به ایران صورت گرفت و نخستین بار در زمان حکومت حجاج بن یوسف انجام شد. در دوران ولایتعهدی تحمیلی امام رضا علیه السلام نیز گروهی از امامزادگان و علویان و سادات همراه ایشان وارد ایران شدند و در زمان حرکت کاروان حضرت معصومه سلام الله علیها عده زیادی از سادات و علویان نیز این بانو را همراهی کردند. بر اساس اسناد تاریخی براساس آمار به دست آمده از سایت «بقاع متبرکه» وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه کشور، بقعه ۸ هزار و ۱۶۷ امامزاده در ایران ثبت شده است که استانهای فارس با هزار و ۴۵۱، مازندران با هزار و ۲۷۶ و گیلان با ۶۷۱، بیشترین امامزادههای ثبت شده را دارند. طبق بررسی تاریخی بیشتر امامزادگان در سال ۲۵۰ هجری قمری در ایران شهید یا دفن شده اند. از دلایل اینکه سادات و علویان به ایران میآمدند این بود که مردم ایران میهمان نواز و جزو نخستین گروههایی بودند که دین اسلام را پذیرفتند و به وصیت پیامبر اسلام در حدیث ثقلین در تکریم ذریه پیامبر عمل کردند. بیشتر امامزادگان مدفون در ایران از سادات حسینی و فرزندان امام سجاد علیه السلام هستند. البته خیلی از امامزادگان با چندین واسطه به امام معصوم متصل خواهند شد، اما آنچه که در این میان مهم است جایگاه امامزادگان در ایران اسلامی است که سازمان اوقاف و امور خیریه تلاش میکند با برنامههای متنوع فرهنگی و مذهبی و اجتماعی و جذب مردم به این مراکز معنوی این جایگاه را بیش از پیش ارتقا دهد.
شناسايي «امامزاده» و نكوداشت آنان در علم رجال از مباحث مفيد و ضروري است.
واژة «امامزاده» مركب از واژگان: «امام» و «زاده» است.
منظور از امام، پيشوايان دوازده گانة تشيع مي باشد كه بر اساس نص و نصب از سوي خداوند انتخاب شده و تعداد آنها ۱۲ نفر معصوم هستند.
مقصود از «زاده»، فرزندان بي واسطه و با واسطة آن ها مي باشند. البته نام بانوان «بانوان سادات» معمولاً با ضميمة واژگان سيّده, بيبي و خاتون, مورد خطاب و ياد قرار مي گيرد؛ همچون: «سيّدة نفسيه» در شهر قاهره (مصر).
امامزادگان را مي توان به چند گروه تقسيم كرد:
۱. امامزادگان بي واسطه؛ فرزندان بلافصل امامان عليهم السلام هستند تعداد اين گروه، اندك بوده و بخش مهمي از آرامگاه آنان در عراق، عربستان، ايران و سوريه واقع شده است؛ همانند: آرامگاه حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ در قم و حضرت شاه چراغ (سيد احمد) و برادرش ( سيد محمد ) در شيراز. اين سه بزرگوار، فرزندان امام كاظم ـ عليه السلام ـ مي باشند.
۲. امام زادگان با واسطه؛ بسياري از سادات جليل القدر كه در كشورهاي گوناگون داراي آرامگاه و پايگاه معنوي هستند، در واقع جزو اين دسته مي باشند. برخي از آنان با يك يا دو واسطه به معصوم ـ عليه السلام ـ مي رسند؛ اما تعداد بي شماري نيز با چندين واسطه انتساب دارند.
امام زادگان از جهت فضائل و امتياز هاي معنوي، در مرتبه هاي متفاوتي قرار دارند:
الف) بعضي مراحلي از عصمت را دارند؛ مانند: حضرت زينب و حضرت فاطمه معصومه ـ عليهما السلام ـ و حضرت ابوالفضل – عليه السلام- و …
ب) برخي مورد توجه ويژة امام يا امامان بوده اند؛ مانند: حضرت عبدالعظيم حسني ـ عليه السلام ـ كه از سوي امام هادي ـ عليه السلام ـ در شهر ري «وكالت و نيابت» داشته، و ثواب زيارت مرقد شريفش بسان پاداش زيارت مزار مقدس امام حسين ـ عليه السلام ـ شمرده شده است.
ج) عده اي در سلسله نسب، به چند معصوم پيوند و بستگي دارند؛ مثل : سادات موسوي و طباطبائي
د) بعضي نيز به علت تأثير گذاري در گسترش اسلام و تشيع، حائز اهميت و رتبة والاتري هستند.
هـ) گروهي به فيض «شهادت» رسيده اند.
و) تعدادي از آنان به جهت هم عصر بودن با دورة زندگي معصومان ـ عليهم السلام ـ افزون بر امتياز خدادادي «سيادت»، جزو اصحاب و شاگردان ائمه ـ عليهم السلام ـ نيز بوده و احاديثي از آن بزرگواران نقل كرده و از علماي بزرگ محسوب شده اند.
در برخي از متون تاريخي و عرف براي امامزاده ها عناوين ذيل اطلاق شده كه نمايانگر ملجا و مركز معنويت بودن آن ها براي مردم مي باشد.
۱. امامزاده؛
۲. امامزاده سيد؛
۳. امامزاده سلطان؛
۴. امامزاده شاه؛
۵. امامزاده شاه زاده؛
۶. سلطان؛
۷. سلطان سيد؛
۸. شاه؛
۹. شاه سيد؛
۱۰. شاه زاده؛
۱۱. شاه زاده سيد .
۱۲.حضرت.
علت ناميده شدن امامزاده ها با اين القاب و عناوين را مي توان چنين توجيه كرد:
الف) سلطان، شاه و شاهزاده، در كشوري چون ايران، به عنوان بالاترين نهاد رسمي كه قادر به حل تمام مشكلات مردم باشد قدرت شاهان بوده لذا ايرانيان «سادات جليل القدر» را مصداق واقعي شكوه و حكومت دانسته كه در رفع مشكلات مادي و معنوي به آنها مراجعه مي كرده اند.
و به سخن ديگر، از ديرباز ايرانيان نام نامي امام علي ـ عليه السلام ـ و امام رضا ـ عليه السلام ـ را با عناوين: شاه مردان، شاه عرب و عجم، سلطان دين، شاه خراسان، سلطان طوس و غيره بيان كرده اند. لذا فرزندان و نوادگان ائمه ـ عليهم السلام ـ را شايستة عناوين فوق مي دانند؛ همانند: شاهزاده (شهزاده) علي اكبر ـ عليه السلام ـ و شاه عبدالعظيم حسني ـ عليه السلام ـ از جهتي چون مردم آنها را صاحب حقيقي قدرت و حكومت مي دانسته اند و استعمال اين عناوين را در ديگران مجاز مي شمرده اند به آن حضرات القابي چون سلطان و شاه و … اطلاق مي كردند و برخي گفته اند:
گرچه آرامگاه مردان و زنان صالح از سلسله سادات، مزار و مطاف فرشتگان و مؤمنان است؛ ليكن ناميدن همة زيارتگاه ها به «امام زاده»، صحيح نخواهد بود. چرا كه اگر در سلسله نسب به يك يا چند امام اتصال نداشته باشند، نامگذاري به اين عنوان، امري خلاف واقع و مصداق «تحريف» است. از باب نمونه: پسران و دختران پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ (قاسم، عبدالله، ابراهيم، زينب و …) پيامبر زاده هستند نه امام زاده!
همچنين برادران و برادرزادگان امام علي ـ عليه السلام ـ، همانند: جعفر طيار، عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقيل، علي رغم برخورداري از مقامات و مناقب والا، فقط از سادات و خويشاوندان امامان عليهم السلام شمرده مي شوند.
به عبارت ديگر: هر زيارتگاهي، منسوب به امامان عليهم السلام نيست. لذا شايسته است شجره نامه و عناوين آنان (صحابي، محدث و غيره) براي زائران و گردشگران معرفي شود.
درفرهنگ تشيع عناويني چون: «سيد» و «امامزاده» از قداست و جايگاه والايي برخوردار است. لذا اطلاق اين اسامي مشروط به شرايطي است؛ به گونه اي كه عده اي از دانشمندان نسب شناس، شجره نامة سادات و امام زادگان را تدوين كرده و براي انتساب افراد به هر يك از خاندان هاي سيادت، شرايط ويژه اي قرار داده اند.چرا كه منسوب بودن به امامان ـ عليهم السلام ـ دستاورد و مزاياي گوناگوني (ديني، اجتماعي، اقتصادي و سياسي) به همراه دارد. از اين رو، ممكن است افراد دغل و نا اهل براي بهره مندي از موقعيت و امكانات، خود را جزو «سادات» معرفي كرده و خسارات مختلفي به وجود آورند. بنابر اين، گواهي كتبي نسب شناسان و علماي نسابه، يكي از مهم ترين دلايل ثبوت «سيادت» است.
همان گونه كه بيان شد، فرزندان و نوادگان ائمه ـ عليهم السلام ـ افرادي وارسته، پارسا، غيور، شجاع، مبارز و صالح بودند.
برخي از آنها نيز تحت تأثير احساسات خاص مثل حسادت، حب جاه و مقام، گرايش به دنيا و ماديات، همنشين بد و … لذا ارتباط معنوي و عقيدتي آنها با «خاندان وحي» دچار گسستگي شده و نام و مدفن شان، ستودني و ارزشمند نخواهد بود.البته گاهي همين ها نيز توبه نموده و از گذشته ي خود اظهار پشيماني نموده اند.
پسر نوح بابدان بنشست // خاندان نبوتش گم شد
باقيات الصالحات (توفيق آسماني؛ خدمتي ماندگار)
آرامگاه سادات در مرحله نخست، توسط شيعيان و بازماندگان مورد تجليل و عمران قرار گرفته و سپس با تشكيل دولت ها و حكومت هاي شيعي، به گسترش و توسعه رسيده است. از آنجا كه گسترة جغرافيايي و زماني «حكومت صفويه» بيشتر از ساير دولت مردان شيعي بوده، زيارتگاه ها و قبور مطهر شخصيت هاي ديني و مذهبي توسط شاهان صفوي مورد بازسازي قرار گرفته است. بنابر اين، زيبنده تر خواهد بود كه مسئولان حكومت «جمهوري اسلامي ايران»، مراجع، دانشمندان و نيكوكاران، در نكوداشت علمي و فرهنگي و نيز توسعه و آباداني آرامگاه مقدس امام زادگان، بيش از گذشته، توفيق «خدمت» داشته باشند تا مصداق كلام آسماني باشند كه:
هشدار به …! (پرهيز از افراط و تحريف؛ انگيزه هاي ناصواب)
بي شك وجود آرامگاه امام زادگان در هر سرزميني (كشور، شهر و روستا) بركات گوناگوني به همراه خواهد داشت؛ اما اين مسئله، دليل بر اين نمي شود كه فرد يا افرادي ـ خارج ازمقررات شرعي و قانوني ـ در منطقة زندگي خود، قبري را بازسازي كرده و به عنوان «امام زاده» براي آن، ضريح، بارگاه و نذوراتي تدارك ببينند كه صحيح نيست و با خواب ديدن هر كس نمي توان امام زاده بنا كرد و زيارتگاهي تأسيس نمود. در اين گونه امور بايد به اهل علم و خبرگان ديني مراجعه كرد و تا سندي معتبر بر اين مطالب دلالت نكند اعتباري نخواهد داشت.
ستايش و نيايش
امامزاده ها؛ سفيران هدايت و ستارگان پرفروغ ايمان و ميهمانان خوش يمن و ميزبانان پر سخاوت و پل ارتباطي امام است و واسطة مستحكم آسمان و زمين هستند.
آرامگاه آنان؛ طور سيناي نيايش و چشمه سار فضيلت و دانش است. بارگاه آنان؛ قطعه اي از بهشت و ياد آور مزار معصومان و برگزيدگان و آستان ملكوتي آنان؛ زيارتگاه فرشتگان و كعبه دلهاي شيدا است که با ديدار از آنها و زيارتشان معنويت سرشار و ياد خدا و توحيد و حمد الهي در دل زنده مي شود.
پس اي زائر وادي قدس!
بكوش تا با هر زيارتي به «حريم معرفت» نزديك تر شوي و به قرب الهي برسي.
تاریخچه امامزاده های ایران
اگر چه این مطلب به صور و اشکال مختلفه در کتب داستانها و امثله مندرج است و حتی نظایر آن در عصر حاضر کم و بیش در گوشه و کنار ایران رخ می دهد (نگارنده این کتاب خود شاهد و ناظر بود که قریب سی و پنجسال پیش قبل جمعیت کثیری از مردم آمل و روستاهای اطراف مثل سیل خروشان یک روز صبح به سوی امامزاده ای در چند کیلومتری شمال شهر آمل به نام یوسف رضا روی آوردند تا امام هشتم “امام رضا علیه السلام” را که شب قبل به آنجا آمده مهمان یوسف رضا بود زیارت کنند!).
پس از آنکه ایرانیان به شرف دیانت اسلام مشرف شدند نسبت به سلاله پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و آل علی علیه السلام علاقه و ارادت خاصی پیدا کردند. عشق و علاقه ایرانیان، قطع نظر از جنبه دیانت و اعتقاد مذهبی، مبتنی بر دو اصل و دو علت دیگر نیز بود. که یکی موضوع مظلومیت آل علی علیه السلام و غصب حق مسلم آنها از طرف خاندان بنی امیه و بنی عباس بوده است، و دیگری موضوع قرابت و همبستگی از لحاظ شهربانو دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی که وی را همسر حسین بن علی علیه السلام و مادر امام سجاد می دانند (دکتر شریعتی ازدواج حسین بن علی علیه السلام با شهربانو را قویاً تکذیب می کند – ر.ک. تشیع علوی و تشیع صفوی، ص ۱۱۳).
به همین جهات و علل هر جا که فردی از اعقاب ائمه هدی علیه السلام بدرود زندگی می گفت، قبرش مزار شیعیان می شد و بر بالای مدفنش بقعه و بارگاه مجللی بر پا می کردند. چون حکومت و فرمانروایی به ایلخانان مغول رسید، به گفته خواجه رشیدالدین فضل الله، غازان خان به دوازده امام و سادات علوی تعلق خاطر پیدا کرده بود. شادروان عباس اقبال آشتیانی در کتاب نفیس تاریخ مغول، در رابطه با احترام غازان به سادات علوی و اهل علم چنین می نویسد: «به اندازه ای در احترام به مقام منتسبین به خاندان رسول و اهل علم کوشید، که در عهد او عمال دیوانی در فرمانهای دولتی گاهی اسامی سادات را بر اسم ایلخان و شاهزادگان مقدم می نوشتند.» چون سلطان محمد اولجایتو به مذهب تشیع تعلق خاطر پیدا کرد و از اولجایتو به خدابنده تغییر نام داد، قدر و مقام سادات هاشمی بیشتر از پیشتر قرب و منزلت پیدا کرد. سلطان محمد سکه به نام دوازده امام زد و مقابر آنان ملجأ و پناهگاه مغولهای تازه مسلمان گردید. از طرف دیگر: «فرمود که داغی بساختند و نام ابوبکر بر سر داغ نقش کردند و موالی سنت و جماعت را فرمود که داغ بر پیشانی نهادند.» و همچنین تا آن اندازه به سادات اعتقاد و ایمان پیدا کرده بود که: «کاسه آش را به دست می گرفت تا قبلاً سیدی بیاشامد.»
اگر موضوع تعصب و علاقه آنان به همین جا ختم می شد جای بحث و تأمل نبود ولی متأسفانه کار به جایی کشید که می گویند از طرف یکی از حکمرانان مغول فرمان صادر شد که به جز مقابر پزشکان و بقاع سادات علوی که دسته اول طبیب جسم و طبقه دوم شفادهنده دل و جان هستند، سایر بقاع و مقابر را با خاک یکسان کنند، زیرا به زعم و عقیده آنها تنها این دو دسته هستند که با نقش خود بر دلها حکومت می کنند و مقابر آنان را میتوان مزار و ملجأ قرار داد. بدیهی است اگر این فرمان اجرا می شد مقابر کلیه فضلا و دانشمندان و مفاخر علمی و ادبی ایران که از آن دو دسته خارج بوده اند، ویران می گردید و از مدفن آنها اثری باقی نمی ماند. کما اینکه امروز نیز به همان درد مبتلا هستیم و مقابر غالب بزرگان ما معلوم و مکشوف نیست.
ایرانیان زیرک و هوشمند که تاب تحمل چنین مصیبتی را نداشتند و هرگز حاضر نبودند که مقابر فضلا و دانشمندان را در مقابل دیدگانشان ویران کنند؛ در مقام چاره و علاج برآمدند و مآلاً به این نتیجه رسیدند که چون مغولان نسبت به سادات علوی بیش از حد و اندازه علاقه و ایمان دارند، مصلحت زمان در این است که به منظور اغفال حکام مغول و جلوگیری از نهیب و خرابی، موقتاً برای مفاخر متوفای خود، شجره نامه های مجهول درست کنند و با انتساب آنها به یکی از ائمه طاهرین علیه السلام و با توجه به اسم کوچکشان آنها را فی المثل امامزاده محمد یا امامزاده قاسم یا امامزاده عبدالله و جز اینها بنامند تا اگر روزی دست روزگار بر قدرت مـطـلـقـه عمال و حکام مغول قلم بـطـلان کـشـیـد، شـجـره نامه های اصلی و واقعی بزرگان خویش را بر سر جایشان گذارند و شجره نامه های مجعول را از روی مقابر امامزاده های مصلحتی بردارند. ولی با نهایت تأسف طول مدت حکومت مغولان مجال تحقق چنین آرزویی را نداد و آن دسته از ایرانیانی که به حقیقت مطلب واقف بودند همگی مردند و اسامی و انساب واقعی این امامزاده های مصلحتی در دل خاک مدفون گردید. خاصه اینکه امیر تیمور گورکانی و اعقابش هم که بعد از ایلغار مغولان بر سر ایرانیان فرود آمده اند نسبت به سادات علوی علاقه و احترام خاصی مبذول می داشتند، چنان که امیر تیمور پس از فتح یکی از قلاع هندوستان فرمان داد: «گبران را از مسلمانان جدا کرده به تیغ جهاد بگذرانید و خانمان موحد و مشرک عرصه تاراج گشت الا اموال سادات که از آسیب مصون و محروس ماند.» و همچنین چون شهر آمل در طبرستان گشوده شد و قلعه ماهانه سر هم به تصرف درآمد، امیر تیمور گورکانی: «اشارت کردند که قتل عام بکنند مگر سادات را نکشید. دیگر هر چه که را یابند محابا نباشد».
غرض از تمهید مقدمه بالا این است که غالب امامزاده های فعلی در ایران مزار بزرگان و دانشمندان ایرانی است و بر هر ایرانی پاک نژاد و پاک نهاد فرض مؤکد است که از کلیه عوامل و امکانات موجود برای کشف هویت اصلی صاحبان این بقاع و مقابر استفاده کند تا متدرجاً صحیح از سقم و مجعول از غیر مجعول تفکیک و شناخته شود. راست است که بعضی از این امامزاده ها به ویژه آن عده که در روستاهای دور دست و شکاف کوهها و اعماق جنگلها وجود دارند و پای هیچ عربی در ازمنه قدیمه به آنجاها نرسیده است، مولود مطامع بعضی شیادان است که برای تحصیل مال و ثروت با اظهار خوابها و رؤیاهای دروغین به مقام مقدس سیادت و سلاله پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم اهانت و اسائه ادب ورزیده اند، به قسمی که بعضی ها گمان برده اند که تمام امامزاده ها احیاناً از این دسته و طبقه هستند، ولیکن به ضرس قاطع باید بدانیم که تعداد این گونه مقابر مصلحتی زیاد نیست و اکثریت بقاع و مقابر را سادات جلیل القدر هاشمی و فضلا و دانشمندان ایرانی تشکیل می دهند. به طور کلی باید دانست که امامزاده های فعلی ایران از چند دسته خارج نیستند:
دسته اول واقعاً سادات اصیل و شریفی هستند که سالهای متمادی مرجع تقلید و ارشاد و استشارت بودند و پس از آنکه دعوت حق را لبیک گفته اند، بر مدفن آنها بقعه و بارگاه باشکوه و مجلل بنا نهاده اند. مانند “شاهچراغ” در شیراز و “حضرت عبدالعظیم” در شهر ری و “آستانه” درگیلان و جز اینها که در صحت نسبت و اصالت آنها کوچکترین تردید و تأملی وجود ندارد. دسته دوم همان بزرگان و دانشمندان ایرانی هستند که شجره نامه های واقعی آنها به علل و جهاتی که اشاره شد از میان رفته، صاحبان اصلی این گونه مقابر هنوز معلوم و مشخص نشده اند. دسته سوم مولود مطامع و خوابنما شدنهای دروغین فلان شیاد و یا فلان خاله زنک هستند که اگر این گونه مقابر را حفر و نبش کنند اثری از جسد و استخوان پوسیده دیده نمی شود. به قول حاج سیاح: «به یک خواب جعلی یک آدم فریب، قبری یا سنگی را امامزاده نامیده، معبد و ملجأ، بلکه قاضی الحاجات ساخته اند»
دسته چهارم مقابری است که صاحبانشان نه سید هستند و نه دانشمند و نه مولود مطامع و خوابنما شدنهای دروغین، بلکه این مقابر به سران و فرماندهان عرب در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس تعلق دارد که برای فتح طبرستان و تعقیب علویان آمده و به دست مردم آنجا کشته و مدفون شدند و عوام الناس به اشتباه آنها را زیارت میکنند: «مثلا در کجور مازنداران قبری است که از مصقله که در زمان معاویه به طبرستان حمله برده، مدت دو سال با فرخان بزرگ، در زد و گیر بود و حربها کرد و در آخر به کجور آمده، ولی مردم آنجا و اهالی رویان در آن مقام او را بکشتند و گور او هنوز بر سر راه نهاده است. عوام الناس به تقلید و جهل زیارت می کنند که این از جمله صحابه رسول صلی الله علیه و آله وسلم است و آن دروغ است.» نظایر این گونه مقابر به سران و فرماندهان متجاوز عرب، که مردم به اشتباه زیارت می کنند در مناطق شمالی ایران کم نیست و اسامی آنها بعضاً در کتب تاریخی ضبط شده که پژوهشگران می توانند به کتابهای مربوط به گیلان و مازندران مراجعه نمایند. همچنین در تاریخ اجتماعی ایران (ج ۲، ص ۵۵) نقل شده که قبر قتیبة بن مسلم باهلی سردار خونخوار عرب را در خراسان و ماوراءالنهر، ایرانیان ساده لوح زیارت می کنند و حاجت می طلبند!
عده ای از ارباب تحقیق و اطلاع دسته پنجمی هم قایل هستند و بعضی از این مقابر مصلحتی را گنجینه دفاین و ذخایر می دانند که متمکنین و ثروتمندان هر عصر و زمانی بر بالای آنها بقعه و بارگاه می ساختند و به نام یکی از این امامزاده ها نامگذاری می کردند؛ تا از دستبرد سارقین و گزند زورمندان زمان و تعدیات و تجاوزات حکام خود مختار مصون و محفوظ بمانند. بنای این گونه دفاین به صورت گنبد و امامزاده موقعی انجام می گرفت که آن شهر و آبادی از طرف حاکم همسایه و یا زورمندی دیگر از مناطق مجاور مورد حمله قرار می گرفت و ساکنان شهر مجبور به فرار میشدند و با بار و بنه ای به قدر مقدور از خانه و دیارشان مهاجرت می کردند. در چنین مواقع افراد متمول و ثروتمند که نقدینه زیادی از احجار کریمه داشته اند، آن جواهرات گرانبها را در زیر گنبد به شکل و هیئت بالا دفن می کردند تا اگر روزی به شهر و دیار خود بازگشته باشند، بدان دست یابند. ولی چون غالباً این مهاجرت سالهای متمادی طول می کشید و صاحب گنج و دفینه در دیار غربت می مرد؛ لذا این گنبدها یعنی امامزاده های مصلحتی و مجعول باقی می ماند. در حالی که کسی نمی دانست که در زیر این گنبد کسی مدفون نیست، مگر سیم و زر و احجار کریمه! اتفاقاً حفر و کشف بعضی از این گونه مقابر در خرابه ها و ویرانه های بلاد طبرستان تأیید این تشخیص و ادعا را نیز مسلم داشته است.
علی کل حال چون تفکیک این چند دسته بقاع و امامزاده ها خالی از اشکال نیست، فلذا مصلحت نیست که خشک و تر را به یک چوب برانیم و بر روی تمام امامزاده های موجود خط بطلان بکشیم چه حقیقت برای همیشه مکتوم نمیماند و بر اثر مرور و دهور زمان بالمآل حق از باطل تشخیص خواهد گردید. در خاتمه برای استفاده محققان و پژوهشگران یادآور می شود که طبق یک آمار تهیه شده به وسیله سازمان اوقاف در داخل محدوده شهرهای ایران یکهزار و پنجاه و نه امامزاده وجود دارد (تنها استان سیستان و بلوچستان است که در آن هیچ امامزاده ای دیده نشده است). ضمناً در ایران چهل و دو کلیسا، و بیست و شش کنیسه وجود دارد که پنچ کنیسه و دوازده کلیسا در تهران و بقیه در شهرهای دیگر قرار دارند.